کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیصان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیصان
لغتنامه دهخدا
عیصان . (اِخ )کانی از کانهای عرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از معادن بنی نمیربن کعب ، در نزدیکی اُضاخ البُرم است ، و درآنجا مردمی از بنی حنیفه ساکنند. و گویند آنجا ناحیه ای است در فاصله ٔ پنج روزی حجر، از اعمال یمامة، که در آن معدنی است ازآن ِ بنی ...
-
عیصان
لغتنامه دهخدا
عیصان . (ع اِ) ج ِ عیص . رجوع به عیص (ع اِ) شود.
-
واژههای همآوا
-
عیثان
لغتنامه دهخدا
عیثان . [ ع َ ] (ع ص ) آنکه در انفاق مال خود شتاب کند و یا آن را تبذیر کند و تباه سازد، و مؤنث آن عَیثی ̍ باشد. (از اقرب الموارد).
-
عیثان
لغتنامه دهخدا
عیثان . [ ع َ ی َ ] (ع مص ) بمعانی مصدر عَیث است . (از اقرب الموارد). رجوع به عیث شود.
-
عیسان
لغتنامه دهخدا
عیسان . [ ع َ ] (ع اِ) مردان . (منتهی الارب ). مردمان و خلایق . (ناظم الاطباء): ما هو من عیسانه ؛ او از رجال و یاران او نیست . (از اقرب الموارد).
-
آیسان
فرهنگ نامها
(تلفظ: āysān) (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت)) ، مثل ماه ، همانند ماه ، مهسا ؛ (به مجاز) زیبارو .
-
ایثان
لغتنامه دهخدا
ایثان . (ع مص ) دهش سترگ دادن کسی را. || افزون گرفتن مال را: اوثن من المال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ایسان
لغتنامه دهخدا
ایسان . (ع مص ) (از «وس ن ») بیهوش کردن بوی چاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اِ) مردم . ج ، ایاسین . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ).
-
ایسان
لغتنامه دهخدا
ایسان . [ اَ ] (اِ) گوشه ٔ عالم مابین مشرق و شمال و ظاهراً این لفظ هندی است . (غیاث اللغات ).
-
آیسان
واژهنامه آزاد
شبیه ماه
-
آیسان
واژهنامه آزاد
اسم تركي به معني به شوكت ماه، مانند ماه
-
جستوجو در متن
-
اعیاص
لغتنامه دهخدا
اعیاص . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عیص ، درخت انبوه بهم پیچیده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ عیص ، درخت بهم پیچیده ٔ انبوه . (از اقرب الموارد). عیصان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
عیص
لغتنامه دهخدا
عیص . (ع اِ) درخت انبوه و بهم پیچیده . (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ). درختان بسیار و بهم پیچیده . (از اقرب الموارد). ج ، أعیاص ، عیصان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درختان خاردار مجتمع و درهم ویا خرمابنان انبوه . || روئیدنگاه درخت نیکو. (من...