کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیش پرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عیش سازی
لغتنامه دهخدا
عیش سازی . [ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) کامیابی و تمتع و شادی و خوشی . (ناظم الاطباء) : چو دوری چند رفت از عیش سازی پدید آمد نشان بوس و بازی .نظامی .
-
عیش محل
لغتنامه دهخدا
عیش محل . [ ع َ / ع ِ م َ ح َل ل / ح َ ] (اِ مرکب ) عیشگاه . (آنندراج ). عشرت کده . عیش گاه ، و اطاقی که محل عیش و عشرت بود. (ناظم الاطباء).
-
فراخ عیش
لغتنامه دهخدا
فراخ عیش . [ ف َ ع َ /ع ِ ] (ص مرکب ) مرفه الحال . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فراخ روزی ، فراخ آستین ، فراخبال و فراخ دست شود.
-
فراخ عیش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . عِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) نک فراخ روزی .
-
تلخ عیش
لغتنامه دهخدا
تلخ عیش . [ ت َ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ) کنایه از کسی است که آزاری و مکروهی و مصیبتی از حوادث روزگار بدو رسیده باشد. (برهان ) (آنندراج ). کسی که مصیبتی از دنیا دیده باشد و حادثه ای به او رسیده باشد. (انجمن آرا).
-
تنگ عیش
لغتنامه دهخدا
تنگ عیش . [ ت َ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ) کنایه از مفلس و بی چیز. (برهان ) (ناظم الاطباء). مفلس و دردمند. (غیاث اللغات ). مفلس و بی چیز. (انجمن آرا). درویش و مفلس . (فرهنگ رشیدی ). تنگ دست . تنگ معاش . تنگ روزی . تنگ بخت . تنگ زیست . کنایه از مفلس و تهید...
-
خوش عیش
لغتنامه دهخدا
خوش عیش . [ خوَش ْ / خُش ْ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ) مرفه الحال . خوش زندگی . (یادداشت مؤلف ): مُغفُر؛ خوش عیش . گشاده روزی . غیسانه ؛ زن نرم و نازک و خوش عیش . (منتهی الارب ). نغمه ؛ خوش عیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
فراخ عیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] farāx'e(a)yš آنکه در رفاه و آسایش زندگی میکند؛ فراخروزی.
-
عیش دیشلمه
لهجه و گویش تهرانی
خوشی ناقص
-
عیش ده روزه
لغتنامه دهخدا
عیش ده روزه . [ ع َ / ع ِ ش ِ دَه ْ زَ / زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عمر کوتاه . زندگی و حیات اندک . (ناظم الاطباء). کنایه از حیات اندک دنیا است . (انجمن آرا) (از آنندراج ).
-
عیش آباد خیابان
لغتنامه دهخدا
عیش آباد خیابان . [ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد با 137 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
عیش و نوش
فرهنگ واژههای سره
خوشگذران
-
باغ عیش آباد
لغتنامه دهخدا
باغ عیش آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندقه ٔ بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 118 هزارگزی جنوب ساردوئیه بر سر راه فرعی بافت به جیرفت واقع است و7 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
عیش و تماشا
فرهنگ گنجواژه
گردش.
-
عیش و تنعم
فرهنگ گنجواژه
خوشی.