کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیشة
لغتنامه دهخدا
عیشة. [ ش َ ] (ع مص ) زیستن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). عَیش . رجوع به عیش شود. || (اِ) نوع زیست و زندگانی . (ناظم الاطباء): عیشة راضیة؛ زیستی پسندیده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
عیشه
لغتنامه دهخدا
عیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) گیاهی است شبیه به نی . (از ناظم الاطباء).
-
عِيشَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
زندگي (کلمه عيش تنها در حيات جانداران استعمال ميشود ، و اين کلمه اخص از کلمه حيات است چون حيات هم در مورد جاندار بکار ميرود ، و هم در مورد خداي تعالي ، و هم فرشتگان ، ولي کلمه عيش در مورد خدا و ملائکه استعمال نميشود . و کلمه معيشت هم از مشتقات عيش اس...
-
جستوجو در متن
-
عیش
لغتنامه دهخدا
عیش . [ ع َ ] (ع مص ) زیستن . (از منتهی الارب ).زندگانی کردن . (آنندراج ). زیست و زیست کردن . (از ناظم الاطباء). مَعاش . مَعیش . مَعیشة. عَیشة. عَیشوشة. رجوع به معاش و معیش و معیشة و عیشة و عیشوشة شود.
-
اشصاب
لغتنامه دهخدا
اشصاب . [ اِ ] (ع مص ) اشصاب خدا زندگی کسی را؛ دشوار کردن آن . یقال : اشصب اﷲ عیشه . (منتهی الارب ).
-
راضیة
لغتنامه دهخدا
راضیة. [ ی َ ] (ع ص ) عیشة راضیة؛ یعنی مرضیة. یعنی زیست پسندیده و خوش . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث راضی . عیشة راضیة؛ یعنی مرضیة. (ناظم الاطباء). زندگی که صاحب از آن خشنود باشد. (از المنجد). پسندیده . (مهذب الاسماء). و رجوع به راضی شو...
-
فضفاضة
لغتنامه دهخدا
فضفاضة. [ ف َ ض َ ] (ع ص ) درع فضفاضة؛ زره فراخ . (منتهی الارب ). و مانند آن است : عیشه فضفاضة. (از اقرب الموارد). || جاریة فضفاضة؛ دختر فربه درازبالا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
دشوار کردن
لغتنامه دهخدا
دشوار کردن . [ دُش ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخت کردن . مشکل کردن . مقابل خوار و آسان کردن . اًمعاض . تعزیز. تعسیر. تلعص . (از منتهی الارب ) : به یک اشاره و یک لفظ او شود آسان هر آنچه دهر بر آزادگان کند دشوار. میرمعزی (از آنندراج ).أشصب اﷲ عیشه ؛ دشوار ...
-
رمقة
لغتنامه دهخدا
رمقة. [ رُ ق َ ] (ع اِ) اندک از قوت که جان را نگاه دارد. آنچه بدان روز گذارند. و گویند: ما فی عیشه الا رمقة؛ ای بُلْغة. (منتهی الارب ). اندک مایه از معیشت که بدان سد رمق کنند. بُلْغة. (از اقرب الموارد). رَمِق . رَماق . رِماق . مُرَمَّق . (متن اللغة)....
-
تکدیر
لغتنامه دهخدا
تکدیر. [ ت َ ] (ع مص ) تیره کردن : کدره تکدیراً. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تیره گردانیدن چیزی را. (از اقرب الموارد). یقال : کدر عیشه . نقیض صفا. (منتهی الارب ). || اندوهگین کردن کسی را. || ریختن آب را. (از اقرب الموارد). || در تداو...
-
ترقیح
لغتنامه دهخدا
ترقیح . [ ت َ ] (ع مص ) اصلاح کردن مال را، یقال : فلان یرقح ماله و عیشه ؛ ای یصلحه . (از اقرب الموارد). نیکویی سیاست و تیمار داشتن شتران را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). به اصلاح آوردن معیشت . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عا...
-
کدورة
لغتنامه دهخدا
کدورة. [ ک ُ رَ ] (ع مص ) تیره شدن و کذا کدر عیشه ، نقیض صفا و منه : خذ ما صفا و دع ماکدر. (از منتهی الارب ). نقیض صفاست و گفته اند کُدرَة در لون و کدورة در آب و چشم و کَدَر در همه ٔ موارد بکار رود. (از اقرب الموارد). کَدارَة. کُدور. (منتهی الارب ) (...
-
غفل
لغتنامه دهخدا
غفل . [ غ َ ف َ ] (ع مص ،اِمص ، اِ) به معانی غفلة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به غفلة شود. || افزون و بلند و فراخی زیست . (منتهی الارب ): الکثیرالرفیع، والسعة من العیش ، یقال : هو فی غفل من عیشة. (اقرب الموارد). صاحب تاج العروس آرد: «الغفل محرکة...