کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیسی ره نشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ام عیسی
لغتنامه دهخدا
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر هادی و زن مأمون خلیفه ٔ عباسی بود (از الوزراء و الکتاب ص 237) (عقدالفرید) (عیون الاخبار).
-
ام عیسی
لغتنامه دهخدا
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (ع اِ مرکب ) زرافه . (از المرصع).
-
باد عیسی
لغتنامه دهخدا
باد عیسی . [ دِ سا ] (اِخ ) معجزه ٔ مسیح علیه السلام . (شرفنامه ٔ منیری ). دم عیسی یعنی قم باذن اﷲ گفتن عیسی علیه السلام . (غیاث ). کنایه از دم مسیح که بدان احیای موتی میکرد. واله هروی گوید:چه آب خضر و چه باد مسیح هر دو یکی است دواست مرگ اگر درد انتظ...
-
خر عیسی
لغتنامه دهخدا
خر عیسی . [ خ َ رِ سا ] (اَخ ) الاغی بود که آن حضرت بر او سوار شدی . (آنندراج ). خری بود که عیسی علیه السلام بگاه سیاحت و مسافرت انجیل بر او بار کردی . (از شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به کلمه ٔ خر شود : زآنکه زنی نان کسان را صلابه که خوری چون خرعیسی گیا....
-
خم عیسی
لغتنامه دهخدا
خم عیسی . [ خ ُ م ِ سا ] (اِخ ) مشهور است که حضرت عیسی در بدایت حال صباغی می کرد و یک خم بود که هر جامه را در آن زدی هر رنگی که خواستی کردی و بیرون آوردی : او ز یکرنگی عیسی بو نداشت وز مزاج خم عیسی خو نداشت .مولوی .
-
چشمه عیسی
لغتنامه دهخدا
چشمه عیسی . [ چ َ م َ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان کویت بخش پاپی شهرستان خرم آباد واقع در 30 هزارگزی باختر سپیددشت ، که جلگه و معتدل است و 80 تن سکنه دارد. آبش از چشمه عیسی . محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت وگله داری است . این آبادی کنار راه ...
-
دار عیسی
لغتنامه دهخدا
دار عیسی . [ رِ سا ] (اِخ ) چوبی که مسیح پیامبر را بر آن مصلوب کرده بودند. این چوب یکی از ذخایر گرانبهای کلیسای آناستازیس در شهر اورشلیم بوده است . در سال 614 یا 615 م . سپاهیان ایرانی شهر اورشلیم را تسخیر کردند و کلیسای آناستازیس را آتش زدند. این دا...
-
عیسی دم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عبری. فارسی] [قدیمی] 'isādam آنکه دم و نفسی مانند دم و نفس عیسی دارد؛ عیسینفس؛ مسیحادم؛ زندهکننده؛ شفابخش.
-
صلیب عیسی
دیکشنری فارسی به عربی
صورة المسيح المصلوب
-
عیسی شش ماهه
لغتنامه دهخدا
عیسی شش ماهه . [ سی ِ ش َ / ش ِ هََ / هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از میوه هایی است که تا شش ماه پخته می شود و میرسد عموماً، خصوصاً انگور. (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء).
-
عیسی نه ماهه
لغتنامه دهخدا
عیسی نه ماهه . [ سی ِ ن ُه ْ هََ / هَِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خوشه ٔ انگور است .(از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). خوشه ٔ انگوری که ازآن شراب سازند. (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از شراب انگوری . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
عیسی هر درد
لغتنامه دهخدا
عیسی هر درد. [ سی ِ هََ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب انگور. (آنندراج ). شراب . (انجمن آرا). می و شراب انگوری . (ناظم الاطباء) : آن شاهد رخ زرد کو، آن عیسی هر درد کو.خاقانی (از انجمن آرا).
-
عیسی بیگ لو
لغتنامه دهخدا
عیسی بیگ لو. [ سا ب َ ] (اِخ ) تیره ای است از ایل بهارلو، از ایلات خمسه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
-
ابراهیم بن عیسی المدائنی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن عیسی المدائنی . [ اِ م ِ ن ِ سَل ْ م َ ءِ ] (اِخ ) کاتب . به عربی شعر می گفته و دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن الندیم ).
-
ابراهیم بن عیسی النصرانی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن عیسی النصرانی . [ اِ م ِ ن ِ سَن ْ ن َ ] (اِخ ) از ظرفاء کُتّاب و ادبای آنان . کتاب اخبارالخوارج و کتاب الرسائل از اوست . (ابن الندیم ).