کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیسی دم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عیسی بیگلو
لغتنامه دهخدا
عیسی بیگلو. [ سا ب َ ](اِخ ) دهی جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان با 135 تن سکنه . محصول آن غلات . آب آن رودخانه ٔ قزل اوزن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
عیسی پرست
لغتنامه دهخدا
عیسی پرست . [ سا پ َ رَ ] (نف مرکب )عیسی پرستنده . پرستنده ٔ عیسی . که مذهب عیسی دارد. که بر دین عیسی بود. مسیحی . نصرانی . ترسا : عیسی پرست را گو میخوان زبورو انجیل کاینجا رها نکردند نه مصحف و نه دفتر. شرف الدین شفروه .رجوع به عیسی (ابن مریم ) شود.
-
عیسی خندق
لغتنامه دهخدا
عیسی خندق . [ سا خ َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کارکند بخش مرکزی شهرستان شاهی با280 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، برنج ، پنبه ، کنجد و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
عیسی زبان
لغتنامه دهخدا
عیسی زبان . [ سا زَ ](ص مرکب ) دارنده ٔ زبانی چون زبان عیسی : سوسن یک روزه ٔ عیسی زبان داده به صبح از کف موسی نشان .نظامی .
-
عیسی صفت
لغتنامه دهخدا
عیسی صفت . [ سا ص ِ ف َ ] (ص مرکب ) دارنده ٔ صفتی چون صفت عیسی . عیسی مانند در زنده کردن مردگان : در تن هر مرده دل عیسی صفت از تلطف تازه جانی کرده ای .مجدالدین بن رشید عزیزی (از لباب ).
-
عیسی کده
لغتنامه دهخدا
عیسی کده . [ سا ک َ دَ / دِ ] (اِخ )خانه ٔ حضرت عیسی علیه السلام . || صومعه و معبد حضرت عیسی . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کنایه از آسمان چهارم است (بمناسبت اینکه گویند عیسی پس از صعود، در آسمان چهارم مقیم شد). (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از ن...
-
عیسی کند
لغتنامه دهخدا
عیسی کند. [ سا ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد با 359 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
عیسی گرای
لغتنامه دهخدا
عیسی گرای . [ سا گ َ / گ ِ ] (نف مرکب ) عیسی گراینده . گراینده به عیسی . میل کننده به عیسی . بجانب عیسی متمایل شونده : پاره کن این پرده ٔ عیسی گرای تا پر عیسیت بروید ز پای .نظامی .
-
عیسی گولک
لغتنامه دهخدا
عیسی گولک . [ سا ؟ ] (اِخ ) نام دیگری از ده عیسی گولی است . رجوع به عیسی گولی شود.
-
عیسی گولی
لغتنامه دهخدا
عیسی گولی . [ سا ] (اِخ ) دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو. آب آن از چشمه . منطقه ای کوهستانی و محصول آن غلات است . این ده را عیسی گولک نیز می نامند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
عیسی وند
لغتنامه دهخدا
عیسی وند. [ سا وَ ] (اِخ ) تیره ای است از هیهاوند، از طایفه ٔ چهارلنگ ایل بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 77).
-
عیسی هنر
لغتنامه دهخدا
عیسی هنر. [ سا هَُ ن َ] (ص مرکب ) دارنده ٔ هنری چون هنر عیسی : اشک و رخ من هر دو سرخ است و کبود از توخوش رنگرزی زین پس عیسی هنرت خوانم .خاقانی .
-
کلاته عیسی
لغتنامه دهخدا
کلاته عیسی . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
صلیب عیسی
لغتنامه دهخدا
صلیب عیسی . [ ص َ ب ِ سا ] (اِخ ) رجوع به صلیب شود.
-
مرغ عیسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ سا) (اِمر.) شب پره ، خفاش .