کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیزار
لغتنامه دهخدا
عیزار. [ ع َ ] (اِخ ) ابن هارون بن عمران . نام پدر الیاس نبی علیه السلام است . (از منتهی الارب ).
-
عیزار
لغتنامه دهخدا
عیزار. [ ع َ ] (ع ص ) سخت و استوار از هر چیزی . || کودک چست و سبکروح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) نوعی از کاسه ٔ آبگینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوعی از قدح شیشه . (از اقرب الموارد). || درخت...
-
واژههای همآوا
-
ایزار
لغتنامه دهخدا
ایزار. (اِ) شلوار. زیرجامه . پوشش . پای ازار : آهن کن و ز جای بجه گرد برانگیزکخ کخ کن و برگرد و بدر بر پس ایزار. حقیقی صوفی .دست بدستار برد و سیم بتو دادپشت بدو آر تا گشایدت ایزار. سوزنی .او پیر و ضعیف بود بر عقابین کشیدند و هزار تازیانه بزدند که قرآ...
-
ایزار
لغتنامه دهخدا
ایزار. (ع مص ) نیرومند گردانیدن . (ترجمان القرآن ). || در پناه آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || استوار کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || بردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطب...
-
جستوجو در متن
-
عیزارة
لغتنامه دهخدا
عیزارة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) یک دانه عیزار، که درختی است . (از اقرب الموارد). رجوع به عیزار شود.
-
عیزاریة
لغتنامه دهخدا
عیزاریة. [ ع َ ری ی َ ] (ع اِ) مانند «عیزار» است بمعنی نوعی از قدح شیشه ای . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به عیزار شود. || (ص ) سخت واستوار از هر چیزی . (منتهی الارب ). || کودک چست و سبکروح . (منتهی الارب ). رجوع به عیز...