کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیدگه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیدگه
لغتنامه دهخدا
عیدگه . [ گ َه ْ ](اِ مرکب ) عیدگاه . رجوع به عیدگاه شود : با دوست هم عنان به ره عیدگه شدیم در سر خمار روزه و بر لب شراب عید.طالب آملی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
عیدگاه
لغتنامه دهخدا
عیدگاه . (اِ مرکب ) نمازگاه عید. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محلی در بیرون شهر که در آنجا نماز عید فطرگذارند. (یادداشت مرحوم دهخدا). عیدگه : دو گیتی عیدگاه آفتابش شهید غمزه ٔ حاضرجوابش . حکیم زلالی (از آنندراج ).|| محلی دربیرون هر شهر (از شهرهای اسلام...