کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیدگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عیدگاه
/'i(ey)dgāh/
معنی
محلی که روز عید در آنجا نماز عید میخوانند یا مراسم عید را برگزار میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیدگاه
لغتنامه دهخدا
عیدگاه . (اِ مرکب ) نمازگاه عید. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محلی در بیرون شهر که در آنجا نماز عید فطرگذارند. (یادداشت مرحوم دهخدا). عیدگه : دو گیتی عیدگاه آفتابش شهید غمزه ٔ حاضرجوابش . حکیم زلالی (از آنندراج ).|| محلی دربیرون هر شهر (از شهرهای اسلام...
-
عیدگاه
لغتنامه دهخدا
عیدگاه . (اِخ ) محله ای است قدیمی در مشهد که آن را سرشور هم نامند.
-
عیدگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'i(ey)dgāh محلی که روز عید در آنجا نماز عید میخوانند یا مراسم عید را برگزار میکنند.
-
جستوجو در متن
-
عیدگه
لغتنامه دهخدا
عیدگه . [ گ َه ْ ](اِ مرکب ) عیدگاه . رجوع به عیدگاه شود : با دوست هم عنان به ره عیدگه شدیم در سر خمار روزه و بر لب شراب عید.طالب آملی (از آنندراج ).
-
برق جه
لغتنامه دهخدا
برق جه . [ ب َ ج َه ْ / ج ِه ْ ] (نف مرکب ) جهنده چون برق . تند و سریع : برق جه بادگذریوزدو و کوه قرارشیردل پیل قدم گورتک آهوپرواز. منوچهری .آمد به عیدگاه چو سرو آن بچهره گل بر برق جه براقی گلگون شده سوار.سوزنی .
-
مصلی
لغتنامه دهخدا
مصلی . [ م ُ ص َل ْ لا ] (اِخ ) عیدگاه شیراز. (ناظم الاطباء). عیدگاه شیراز که آن جای بغایت خوش و خرم و سیرگاه است . (از غیاث ) (آنندراج ). مصلا : با تنی چند از خاصان به مصلای شیراز بیرون رفت . (گلستان ).میان جعفرآباد و مصلا عبیرآمیز می آید شمالش . حا...
-
خسرو
لغتنامه دهخدا
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) ابن فیروزه . نام یکی از امرای طبرستان است . او و اسپهبد هروسندان با سید حسن بن قاسم بیعت کردند و علم مخالفت با ناصرالحق برافراشتند سید حسن بن قاسم بجانب آمل بازگشت و بعظمت هر چه تمامتر در عیدگاه آن بلده نزول اجلال کرد و ...
-
نمازگاه
لغتنامه دهخدا
نمازگاه . [ ن َ ] (اِ مرکب ) مسجد. مزگت .مشرق . (صراح ). مصلی . (مهذب الاسماء). هر جائی که در آن نماز خوانند. (ناظم الاطباء). || عیدگاه .(آنندراج ). جائی گشاده که در آن مردم شهری در عید واستسقا به نماز شوند. (یادداشت مؤلف ) : ابوبکر بفرمود تا هیزم ب...
-
جبان
لغتنامه دهخدا
جبان . [ ج َب ْ با ] (ع ص ، اِ) پنیرفروش . || گورستان . || صحراء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || عیدگاه در صحراء. || مرغزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نگهبان غله درصحراء و این مأخوذ از جبانه بمعنی صحرا...
-
جبانة
لغتنامه دهخدا
جبانة. [ ج َب ْ با ن َ ] (ع اِ) گورستان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || صحراء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دشت . (نصاب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || عیدگاه در صحراء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نمازگاه...
-
خدای داد
لغتنامه دهخدا
خدای داد. [ خ ُ ] (اِخ ) ابن ملوخان . وی یکی از دو پسر ملوخان ؛ از رؤسای هند است که در معیت محمودخان با امیر تیمور گورکان جنگید و از امیر تیمور شکست خورد که سرانجام این شکست سقوط دهلی و فرار سلطان محمودخان بود. بر اثر فرار آنها، هر دو پسر ملوخان بدس...
-
مصلا
لغتنامه دهخدا
مصلا. [ م ُ ص َل ْ لا ] (ع اِ) مصلی . نمازگاه و جای نماز. (ناظم الاطباء). جای نماز. (غیاث ) مطلق جای نماز. (آنندراج ). مسجد. (ناظم الاطباء) : چون که اسلام مَنَت یاد آیداز مصلام به زنار کشی . عطار. || حصیر و بوریایی که بر آن نماز میخوانند.(ناظم الاطبا...
-
مصلی
لغتنامه دهخدا
مصلی . [ م ُ ص َل ْ لا ] (ع اِ) موضع نماز و دعا. ج ، مصلیات . (ناظم الاطباء). نمازگاه و جای نماز گزاردن . (آنندراج ) (غیاث ). نمازگاه . (دهار). جای نماز. آن جای که در آن نمازگزارند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصلا شود : چون حضرت خواجه از مصلی بیامدن...
-
گاه
لغتنامه دهخدا
گاه . (پسوند) این مزیدببعضی کلمات ملحق شود و معنی زمان دهد : آب انگور خزانی را خوردن گاه است که کس امسال نکرده ست مر او را طلبی . منوچهری .وقت سحرگاه فراشی آمد مرا بخواند برفتم . (تاریخ بیهقی ). و هم در شب رسولی نامزد کردند، مردی علوی وجیه از محتشمان...