کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیثی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن جعفربن منصور عباسی . از فرماندهان دولت بنی عباس و برادر زبیده و پسرعم هارون الرشید بود. وی در حدود سال 185 هَ . ق . در عمان کشته شد. رجوع به الاعلام زرکلی و تحفةالاعیان ج 1 ص 89 شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن جنید شیرازی . وی پسر معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی مؤلف «شَدﱡالازار فی حط الاوزار عن زوار المزار» است که این کتاب پدر خود را به فارسی ترجمه کرده و نام آن را «ملتمس الاحباء خالصاً من الریاء» گذاشت که بین عامه به «هزارمزار»...
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن خالدبن ولید، از فرزندان حارث بن هشام مخزومی ، مکنی به ابوسعد. وی از شعرای نیکوپرداز بغداد بود و دعبل خزاعی را هجو کرد. عیسی در حدود سال 230 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی از سمطاللاَّلی و المرزبانی ).
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن دینار. محدث است . رجوع به ابوعلی (عیسی ...) شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن دیناربن واقد غاطفی ، مکنی به ابوعبداﷲ. ازفقیهان مشهور اندلس بود و یگانه فتوی دهنده ٔ عصر خویش بشمار میرفت . وی بسال 212 هَ . ق . در طلیطلة درگذشت . (از الاعلام زرکلی از بغیةالملتمس و ابن الفرضی ).
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن روضة. از موالی و مصاحبان منصور خلیفه ٔ عباسی . ظاهراً او نخستین کس از متکلمان امامیه است و به تألیف کتابی درباب امامت پرداخت و در این باب با مخالفان این فرقه مناظره کرد. (از خاندان نوبختی ص 75 از رجال نجاشی ص 209).
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع )، مکنی به ابویحیی و ملقب به موتم الاشبال .سبب لقبش این بود که وی ماده شیری را بکشت لذا او را«یتیم کننده ٔ بچه شیران » نامیدند. تولد و پرورشش در مدینه بود و بهمراهی محمدبن عبداﷲ (النفس ...
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن سالم . محدث است . رجوع به ابوموسی (عیسی ...) شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن سلیمان شیزری . محدث است . رجوع به اموسی (عیسی ...) شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن شیخ بن سلیل ذهلی شیبانی ، مکنی به ابوموسی . ازفرماندهان دولت بنی عباس بود که بسال 252 هَ . ق . برتمام فلسطین مستولی گشت و چون فتنه ٔ ترکان در عراق روی داد وی دمشق و اعمال آن را تسخیر کرد. سپس از آنجا عزل شد و به ولایت ارمینیه...
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن صبیح ، ملقب به مزدار.از معتزلیان بود. رجوع به ابوموسی (عیسی ...) شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن صهاربخت (= چهاربخت ). از عیسویان گندیشاپور و از پزشکان وداروشناسان مشهور بغداد در قرن سوم هجری بود. وی برخی از رسایل جالینوس را بعربی ترجمه کرده است . (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تألیف ذب...
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبداﷲ، مکنی به ابوعبدالنعیم و مشهور به طُوَیس . رجوع به طویس شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حکم . محدث است . رجوع به ابوموسی (عیسی ...) شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن عیسی بن عبدالواحد لخمی شریشی اسکندرانی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به موفق الدین . بسال 550 هَ . ق . در اسکندریه متولد شد و در 629 درگذشت . او را تألیفات و تصنیفات بسیاری است که از آنجمله است : 1 - الاخبار بصحیح ا...