کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیثی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیثی
لغتنامه دهخدا
عیثی . (ع فعل امر) به صیغه ٔ امر، در مثل گویند: «عیثی جعار». و این مثل را در ابطال چیزی و تکذیب آن گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به جَعار شود.
-
عیثی
لغتنامه دهخدا
عیثی . [ ع َ ثا ] (ع اِ) شگفت و عجب . (منتهی الارب ). کلمه ٔ تعجب است : عیثی له ؛ شگفت و عجب است ازبرای او. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
عیثی
لغتنامه دهخدا
عیثی . [ ع َ ثا ] (ع ص ) مؤنث عَیثان باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به عَیْثان شود.
-
واژههای همآوا
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِ) یا گل عیسی . بته ای است به مقدار ذرعی که گلی زرد دارد و اول غروب گلهای آن با آوازی که دهد بشکفد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) (میرزا...) ابن موسی . از رجال اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری است . وی در دوره ٔ ناصرالدین شاه قاجار وزیر تهران بود و بسال 1310 هَ . ق . در حدود 55سالگی به مرض وبا درگذشت . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) (میرزا...) مشهوربه میرزا بزرگ قائم مقام . از وزرای فتحعلی شاه ، و پدرمیرزا ابوالقاسم قائم مقام . رجوع به قائم مقام شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن أبان بن صدقة، مکنی به ابوموسی . قاضی و از فقیهان بزرگ حنفی بود. وی روزگاری در خدمت منصور عباسی بود و مدت ده سال قضاء بصره را بر عهده داشت و بسال 221 هَ .ق . در آنجا درگذشت . او راست : اثبات القیاس ، اجتهاد الرأی ، الجامع در...
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن ابراهیم ربعی ، مکنی به ابومحمد. وی لغوی و از اهالی یمن بود و بسال 480 هَ . ق . در «احاطة» درگذشت . او راست : نظام الغریب ، در لغت . (از الاعلام زرکلی از بغیةالوعاة و کشف الظنون ).
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن ابراهیم سیار،مولی قریش . محدث . رجوع به ابوعمرو (عیسی ...) شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن ابراهیم . محدث . رجوع به ابویحیی (عیسی ...) شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن اسحاق بن زرعةبن مرقس بغدادی ، مکنی به ابوعلی . معاصر ابن الندیم . سال تولد او در الاعلام زرکلی 371 هَ . ق . و وفاتش 448 ضبطشده است . رجوع به ابن زرعة و ابوعلی و مآخذ ذیل شود:الاعلام زرکلی ج 5 ص 284، طبقات الاطباء ج 1ص 235، ال...
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن اسماعیل الظافربن حافظ عبیدی فاطمی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به الفائز بنصر اﷲ. از خلفای فاطمی مصر بود. وی بسال 544 هَ . ق . در قاهره متولد شد و در سال 555 در همان شهر درگذشت . رجوع به فائز بنصر اﷲ و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرک...
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن الملک العادل محمدبن ایوب ، ملقب به شرف الدین ایوبی . سلطان شام و از ملوک دانشمند بشمار میرفت . وی بسال 576 هَ . ق . در قاهره متولد شد. بلاد ساحل و غور و فلسطین و قدس و کرک و شوبک و صرخد و غیره را در حکومت خود داشت و غالباً بت...
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن اوس بن عصبة، از بنی عبداﷲبن مالک ، از نزار. مکنی و مشهور به ابوالجُوَیریه ٔ عبدی . شاعری نیکوپرداز بود و مدتی در خراسان اقامت کرد و سپس ساکن عراق گشت . و در حدود سال 120هَ . ق . درگذشت . آمِدی نمونه ای از اشعار او را نقل کرده...