کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیال گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اهل و عیال
فرهنگ گنجواژه
نانخوران، خانوار.
-
عهد و عیال
فرهنگ گنجواژه
اهل و عیال.
-
جستوجو در متن
-
حتور
لغتنامه دهخدا
حتور. [ ح ُ ] (ع مص ) تنگ گیری نَفقه بر عیال . تنگ گرفتن نفقه بر عیال . (از منتهی الارب ).
-
تاهل
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازدواج، زنخواهی ۲. ازدواج کردن، زن کردن، زن گرفتن، عیال اختیار کردن ≠ تجرد ۳. همسرداری، زناشویی ۴. همسر گرفتن ≠ طلاق
-
تقتیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - در دادن نَفَقه به عیال و اولاد سخت گرفتن . 2 - بو بلند کردن از غذا، گوشت .
-
جحن
لغتنامه دهخدا
جحن . [ ج َ ] (ع مص ) تنگ گرفتن بر عیال خود از فقر یا بخل . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ).
-
تقتیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqtir ۱. نفقه را بر عیال تنگ گرفتن؛ عیال و اولاد را در تنگی معیشت قرار دادن؛ در دادن نفقه بخیلی کردن.۲. برانگیختن بوی مانند بوی بریانی، گوشت پخته، استخوان، و بخور.
-
تجحین
لغتنامه دهخدا
تجحین . [ ت َ ] (ع مص ) تنگ گرفتن بر عیال خود از فقر یا بخل . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تأهل
لغتنامه دهخدا
تأهل . [ ت َ ءَهَْ هَُ ] (ع مص ) زن کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بااهل شدن . (زوزنی ) (از قطر المحیط). زن خواستن و با اهل شدن . (منتهی الارب ). زن خواستن و صاحب عیال و اطفال شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زن خواستن و نکاح کردن . (فرهنگ نظام...
-
اجحان
لغتنامه دهخدا
اجحان . [ اِ ] (ع مص ) ناگوارد کردن : اجحن الصبی . (منتهی الارب ). دَلَمه کردن کودک شیر را. بدغذا کردن . || تنگ گرفتن بر عیال از فقر یا بخل : اجحن علی عیاله . (منتهی الارب ).
-
تمقیق
لغتنامه دهخدا
تمقیق . [ ت َ ] (ع مص ) سختی و تنگی نمودن بر عیال خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تنگ گرفتن نفقه بر عیال خود بر اثر فقر یا بخل . (از اقرب الموارد). || بمنقار خورش دادن طائر بچه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب المو...
-
تزنیق
لغتنامه دهخدا
تزنیق . [ ت َ ] (ع مص ) بر عیال خود در نفقه تنگی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تنگ گرفتن بر عیال خود بر اثر بخل یا فقر. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || زناق بستن در زیر حنک اسب . || استر را به پای بند بستن . (از ال...
-
تنگ گرفتن
لغتنامه دهخدا
تنگ گرفتن .[ ت َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) سخت گرفتن . (آنندراج ). در فشار و مضیقه قرار دادن . دشوار گرفتن : چو با دوست دشوار گیری و تنگ نخواهد که بیند ترا نقش و رنگ . (بوستان ).در حوصله ام نیست علی طاقت آهی از بس که مرا شوق بتی تنگ گرفته ست . علی خراس...
-
خلفة
لغتنامه دهخدا
خلفة. [ خ ِ ف َ ](ع مص ) بوی گرفتن دهان روزه دار. یقال : خلف فم الصائم خلفة. || متغیر شدن مزه و بوی شیر. یقال : خلف اللبن . || متغیر شدن طعام . یقال : خلف الطعام . || تباه شدن . یقال : خلف فلان . || برآمدن برکوه . || کسی را از پس وی گرفتن . یقال : خل...
-
اقتار
لغتنامه دهخدا
اقتار. [ اِ ] (ع مص ) نفقه را بر عیال تنگ کردن . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). نفقه تنگ داشتن . (تاج المصادر) (ناظم الاطباء). || در کازه درآمدن صیاد. || لازم گرفتن چیزی را. || نیازمند شدن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درویش شدن . (تاج المصاد...