کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیالی
لغتنامه دهخدا
عیالی . [ ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن محمد العیالی . در فقه بر مذهب ابوثور بود و کتاب المعاقل و الدیات از اوست . (از الفهرست ابن الندیم ).
-
جستوجو در متن
-
uxorial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واکسیناسیون، زوجهای، عیالی، وابسته به عیال
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد العیالی . رجوع به عیالی ابوجعفر ... شود.
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) کنیت احمدبن محمد العیالی . رجوع به عیالی ابوجعفر... شود.
-
پرعائلگی
لغتنامه دهخدا
پرعائلگی . [ پ ُ ءِ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) پراهل و عیالی . حالت آنکس که اهل و عیال بسیار دارد.
-
رذاذ
لغتنامه دهخدا
رذاذ. [ رَ ] (ع اِ) باران نرم و ریزه و باران پیوسته ٔ ریزه که به غبار ماند. (ناظم الاطباء). باران نرم ریزه و هو فوق القطقط، یا باران پیوسته ٔ ریزه که به غبار ماند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). باران بزرگ قطره . ج ، رُذَد. (مهذب الاسماء). باران ضعیف . م...
-
توانگری
لغتنامه دهخدا
توانگری . [ ت ُ /ت َ گ َ ] (حامص مرکب ) پهلوی «توان کریه » . مالداری . ثروت . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). ثروتمندی . مالداری . (فرهنگ فارسی معین ). ثروت . (زمخشری ). مکنت . تمول . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). وجد. وسع. (منتهی الارب ) : و عیال نابکارآینده ...
-
متابع
لغتنامه دهخدا
متابع. [ م ُ ب ِ] (ع ص ) پس رو و پیرو. (آنندراج ). پس روی کننده و پیاپی کننده و در پی کسی رونده در عمل و پیوسته و پیرو و مطیع. (ناظم الاطباء). تبعیت کننده . پیرو : همه اختران رای او را متابعهمه خسروان حکم او را مسخر. فرخی .گفتند فرمان خداوند سلطان آن...
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) حسین بن عبدالسلام . معروف به جمل . شاعری مشهور مادح خلفاء وامراء. او بدمشق نزد احمدبن مدبّر که مقصد شعرای عصر بود شد و این احمد را رسم چنان رفته که بشعرهای مدیحه ٔ خویش چون نیکو بودی صلات جزیله عطا کردی و اگر سخیف...
-
عیال
لغتنامه دهخدا
عیال . (ع اِ) ج ِ عَیِّل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عیّل شود. || عیال الرجل ؛ کسی که با مرد زندگی میکند و نفقه ٔ او بر وی واجب است ، چون غلام و زن و فرزند صغیر او. (از تعریفات جرجانی ). زن و فرزند و هرکه در نفقه و مؤونت مرد باشد. (منته...
-
جهان
لغتنامه دهخدا
جهان . [ ج َ ] (اِ) عالم از زمین و کرات آسمانی . دنیا. گیتی . گیهان . عالم ظاهر. (برهان ) : بت پرستی گرفته ام همه عمراین جهان چون بت است و ما شمنیم . رودکی .خدای عرش جهان را چنین نهاد نهادکه گاه مردم از او شادمان وگه ناشاد. کسائی .او میر نیکوان جهان ...