کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عیاب
/'ayyāb/
معنی
بسیارعیبکننده؛ بسیارعیبگو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیاب
لغتنامه دهخدا
عیاب . (ع اِ) ج ِ عَیبة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)(دهار). رجوع به عیبة شود. || کنایه از سینه و دلها است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): کادت عیاب الود تصفر؛ نزدیک شد سینه ها از دوستی و مودت تهی گردد. (از اقر...
-
عیاب
لغتنامه دهخدا
عیاب . [ ع َی ْ یا ] (ع ص ) مرد بسیار عیب کننده مردم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیابة. عیوب . ذموم .
-
عیاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ayyāb بسیارعیبکننده؛ بسیارعیبگو.
-
واژههای همآوا
-
ایاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ ذهاب] [قدیمی] 'a(e,i)yāb بازگشتن؛ برگشتن؛ بازآمدن؛ بازگشت.
-
ایاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برگشتن ، باز آمدن . 2 - (اِمص .) بازگشت .
-
ایاب
لغتنامه دهخدا
ایاب . (ع مص ) بازگشتن بوطن . (آنندراج ). بازگشتن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23) (منتهی الارب ) : ره سپرش را نه از ذهاب خبر است و نه از ایاب . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || فروشدن آفتاب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرو شدن . غ...
-
ایاب
لغتنامه دهخدا
ایاب . [ اَی ْ یا ] (ع ص ) سقاء. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از متن اللغة). و منه حدیث عکرمة: و کان طالوت ایاباً. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
نزک
لغتنامه دهخدا
نزک . [ ن ُ زَ ] (ع ص ) سخت عیب کننده مردم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عَیّاب . لُمَزه . (از اقرب الموارد). عَیّاب . نَزّاک . (المنجد).
-
ذموم
لغتنامه دهخدا
ذموم . [ ذَ] (ع ص ) بسیار عیب شمارنده مردم را. عَیاب . عَیوب .
-
عیوب
لغتنامه دهخدا
عیوب . [ ع َ ] (ع ص ) بسیار عیب کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عیاب . ذموم . بسیار عیب شمارنده مردم را.
-
عیابة
لغتنامه دهخدا
عیابة. [ ع َی ْ یا ب َ ](ع ص ) بمعنی عَیّاب است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عَیّاب شود : اًن هشام بن الکلبی کان یأکل الناس أکلاً و کان علاّمة نسّابة راویة للمثالب عیابة. (جاحظ از یادداشت مرحوم دهخدا).
-
شتام
لغتنامه دهخدا
شتام . [ ش َت ْ تا ] (ع ص ) شاتم . دشنام دهنده . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). بدزبان : بهری خوارج شدند و بهری غالی ... و بهری شتام و لعان و عیاب شدند... (کتاب النقض ص 375).
-
نزاک
لغتنامه دهخدا
نزاک . [ ن َزْ زا ] (ع ص ) عَیّاب . بسیار عیب کننده . (از اقرب الموارد) (از المنجد). مرد سخت عیب کننده ٔ مردمان . (ناظم الاطباء). عیب کننده . طعنه زننده . (فرهنگ خطی ). نُزَک . (المنجد).