کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عکلد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عکلد
لغتنامه دهخدا
عکلد. [ ع ُ ک َ ل ِ ] (ع ص ) لبن عکلد؛ شیر دفزک خفته . (منتهی الارب ). شیر غلیظ شده .(از اقرب الموارد). عُکالد. و رجوع به عکالد شود.
-
جستوجو در متن
-
عکالد
لغتنامه دهخدا
عکالد. [ ع ُ ل ِ ] (ع ص ) شیر دفزک خفته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و برخی لام آن را زاید دانند.(از اقرب الموارد). عُکَلِد. و رجوع به عکلد شود.
-
عکلط
لغتنامه دهخدا
عکلط. [ ع ُ ک َ ل ِ ] (ع ص ) لبن عکلط؛ شیر دفزک و سطبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عُکلد. و رجوع به عکلد شود.
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به این معنی به یای معروف است نه مجهول ، و این ترجمه ٔ لبن است و استادان شعر این دو را با هم ق...