کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عکس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
orthophoto mosaic
پارهچین راستعکس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] پارهچینی که از کنار هم چیدن راستعکسها تولید میشود
-
false colour photography
عکسبرداری کاذبرنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نوعی عکسبرداری که در آن تصاویر کاذبرنگ تولید میشود
-
mapping photography, cartographic photography
عکسبرداری نقشهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] عکسبرداری به منظور نقشهسازی
-
continuous-strip photography
عکسبرداری نوارپیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ثبت عکس بر روی نوار پیوسته، با دوربینهای مخصوص
-
convergent photography
عکسبرداری همگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] عکسبرداری از یک صحنه، از دو یا چند ایستگاه بهطوریکه محور دوربینها همگرا باشد
-
high-oblique photograph
عکس بسیار مایل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] عکس مایلی که افق در آن دیده میشود
-
counter-bleeding
عکس زمینهبرچینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] عملکرد ترتیبمند قاعدههای واجی برای جلوگیری از تأثیر زمینهبرچینیِ قواعد
-
counter-feeding
عکس زمینهچینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] عملکرد ترتیبمند قاعدههای واجی برای جلوگیری از تأثیر زمینهچینیِ قواعد
-
still photograph
عکس صحنۀ فیلم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] عکس صحنههای مختلف و نماهای یک فیلم
-
low-oblique photograph
عکس کمی مایل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] عکسی که انحراف مرکز آن در جهت طولی و عرضی نسبت به نقطۀ پاسو حداکثر 10 درجه باشد
-
طرد و عکس
لغتنامه دهخدا
طرد و عکس . [ طَ دُ ع َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) طرد و عکس این است که سخنی را به ترتیبی برانند و آنگاه آن را معکوس کنند، چنانکه گویند: هر آتشی گوهری تابنده و سوزنده است و هر گوهری تابنده و سوزنده آتش است . (از تاج العروس ). در نزد اصولیان دوران است ...
-
عکس برداشتن از
دیکشنری فارسی به عربی
صورة
-
عکس یا تصویر صورت
دیکشنری فارسی به عربی
صورة
-
منظره جلو عکس
دیکشنری فارسی به عربی
مقدمة
-
عکس شخص محکوم
دیکشنری فارسی به عربی
قدح