کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عکرمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عکرمة
لغتنامه دهخدا
عکرمة. [ ع ِ رِ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ازدی ، مکنی به ابوعبداﷲ. تابعی است . و رجوع به ابوعبداﷲ (عکرمة...) شود.
-
عکرمة
لغتنامه دهخدا
عکرمة. [ ع ِ رِ م َ ] (اِخ ) ابن ابی جهل عمروبن هشام مخزومی قرشی . از بزرگان قریش در جاهلیت و اسلام . وی مانند پدر خویش از سرسخت ترین دشمنان پیامبر اسلام (ص ) بوده است . عکرمة پس از فتح مکه اسلام آورد و در چند غزوه شرکت جست و به سال 13 هَ .ق . به سن ...
-
عکرمة
لغتنامه دهخدا
عکرمة. [ ع ِ رِ م َ ] (اِخ ) ابن خالدبن العاص . تابعی است . (منتهی الارب ).
-
عکرمة
لغتنامه دهخدا
عکرمة. [ ع ِ رِ م َ ] (اِخ ) ابن عماربن عقبه ٔ حنفی عجلی یمامی ، مکنی به ابوعمار. وی در عصر خویش شیخ یمامه بشمار میرفت و از محدثان بود و اصل او از بصره بوده است . عکرمة در اواخر عمر به بغداد رفت و به سال 159 هَ . ق . در آنجا درگذشت . (از الاعلام زرکل...
-
عکرمة
لغتنامه دهخدا
عکرمة. [ ع ِ رِ م َ ] (اِخ ) ابن خصفةبن قیس عیلان . جدی است جاهلی ، و فرزندان او قبایل ضخمة می باشند. (از الاعلام زرکلی از جمهرةالانساب ).
-
عکرمة
لغتنامه دهخدا
عکرمة. [ ع ِ رِ م َ ] (اِخ ) جدی است جاهلی و فرزندان او بطنی از اوس را تشکیل میدهند. (از الاعلام زرکلی به نقل از السبائک و نهایةالارب و البیان و الاعراب ).
-
عکرمة
لغتنامه دهخدا
عکرمة. [ ع ِ رِ م َ ] (ع اِ) کبوتر ماده ، یا قمری ماده . و آن بصورت معرفه بکار رود و نیز با «ال » می آید. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کبوتر ماده . ج ، عَکارم . (دهار).
-
عکرمة
لغتنامه دهخدا
عکرمة. [ ع ِرِم َ ] (اِخ ) معروف به ابومحمد الصادق . از داعیان بنی العباس در خراسان بوده است . رجوع به تاریخ حبیب السیر، چ طهران ج 1 ص 258 شود.
-
عکرمة
لغتنامه دهخدا
عکرمة. [ع ِ رِ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بریری مدنی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از موالی عبداﷲبن عباس . وی تابعی بود و از داناترین مردم در تفسیر و غزوات بشمار می آمد. عکرمة به سال 25هَ . ق . متولد شد و بعدها به سیاحت بلاد پرداخت و بیش از سیصدتن از وی روایت دارن...
-
واژههای مشابه
-
بئر عکرمة
لغتنامه دهخدا
بئر عکرمة. [ ب ِءْ رِ ع ِ رِ م َ ] (اِخ ) چاهی به مکه منسوب به عکرمةبن خالد. (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
عکارم
لغتنامه دهخدا
عکارم . [ ع َ رِ] (ع اِ) ج ِ عِکرِمة. (دهار). رجوع به عکرمة شود.
-
ابوشیبه
لغتنامه دهخدا
ابوشیبه . [ اَش َ ب َ ] (اِخ ) از روات است و از عکرمه روایت کند.
-
عمار
لغتنامه دهخدا
عمار. [ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ابن عکرمة. «ذهبی » او را عماربن عکرمة گوید، اما«ابن حجر» نویسد که نام او «عمارةبن زعکره ٔ مازنی ...» است . رجوع به عماره ٔ مازنی (ابن زعکرة...) شود.