کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَيْنٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عین
فرهنگ فارسی معین
(ع ) (اِ.) بیست و یکمین حرف از الفبای فارسی .
-
عین
فرهنگ فارسی معین
(عَ یا ع ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چشم . 2 - چشمه . 3 - زر. 4 - ذات و نفس هر چیز. ؛~ خیال کسی نبودن هیچ اهمیت ندادن .
-
عين
دیکشنری عربی به فارسی
چشم , ديده , بينايي , دهانه , سوراخ سوزن , دکمه يا گره سيب زميني , مرکز هر چيزي , کاراگاه , نگاه کردن , ديدن , پاييدن
-
عين
دیکشنری عربی به فارسی
تعيين کردن , برقرار کردن , منصوب کردن , گماشتن , واداشتن
-
عین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عَین] 'eyn ۱. [مجاز] ذات و نفس، ذات هرچیز.۲. [جمع: عیون] [قدیمی] چشم.۳. [جمع: اعیُن و عیوان] [قدیمی] چشمه.۴. [قدیمی] هرچیز آماده و حاضر.۵. [جمع: اعیان] [قدیمی] بزرگ و مهتر قوم.۶. [جمع: اعیان] [قدیمی] مرد بزرگ و شریف.
-
عین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'eyn نام حرف «ع».
-
عِينٌ
فرهنگ واژگان قرآن
درشت چشمان (جمع عيناء و "حور عين " به معناي زناني است که سفيدي چشمانشان بسيار سفيد ، و سياهي آن نيز بسيار سياه باشد که خود مستلزم درشتي چشم مي باشد و يا به معناي زناني است که داراي چشماني درشت چون چشم آهو باشند )
-
عین اباغ
لغتنامه دهخدا
عین اباغ . [ ع َ ن ِ اُ ] (اِخ ) نام آبی است که چون شخصی از عمالقه بنام اباغ در آنجا فرودآمد بدین نام شهرت یافت . ولی در حقیقت آن نام چشمه نیست بلکه نام وادیی است پشت «انبار» بر طریق فرات به شام . و آن را بصورت عین باغ و عین یُباغ نیز گفته اند. (از م...
-
عین انا
لغتنامه دهخدا
عین انا. [ ع َ ن ِ اُ ] (اِخ ) انا، وادیی است بین صَلا و مَدیَن ، و آن بر ساحل واقع است . و گویند: نام قریه ای است در راه مصریان هرگاه به حج میروند. نام آن را عَینونا نیز گفته اند. (از معجم البلدان ). و رجوع به عینونا شود.
-
عین انی
لغتنامه دهخدا
عین انی . [ع َ ن ِ اُ نا ] (اِخ ) موضعی است . (از منتهی الارب ). وظاهراً همان «عین انا» است . رجوع به عین انا شود.
-
عین تاب
لغتنامه دهخدا
عین تاب . [ ع َ ن ِ ] (اِخ ) قلعه ای است استوار و رستاقی است بین حلب و انطاکیه ، مشهور به دُلوک بوده و دُلوک رستاق آن باشد. این قلعه اکنون از اعمال حلب است . (از معجم البلدان ).
-
عین ثرماء
لغتنامه دهخدا
عین ثرماء. [ ع َ ن ِ ث َ ] (اِخ )قریه ای است در غوطه ٔ دمشق ، و چند تن از محدثان از اهالی این قریه می باشند. رجوع به معجم البلدان شود.
-
عین جارة
لغتنامه دهخدا
عین جارة. [ ع َ ن ِ رَ ] (اِخ ) ضیعه ای است مشهور در اعمال حلب . بین این ضیعه و «هونة» حجری است که داستانی برای آن نقل کرده اند. رجوع به معجم البلدان شود.
-
عین جمل
لغتنامه دهخدا
عین جمل . [ ع َ ن ِ ج َ م َ ] (اِخ ) چشمه ای است در نواحی کوفه از نجف ، در نزدیکی قُطقُطانة. و آن را با چند چشمه ٔ دیگر «عیون » نامند. از آنجا به قَیّارة روند. وجه تسمیه ٔ آن بسبب مردن شتری است بدانجا. و گویند بسبب این است که حفرکننده ٔ آن «جمل » نام...
-
عین حلوة
لغتنامه دهخدا
عین حلوة. [ ع َ ن ِ ح ُل ْ وَ ] (اِخ ) چشمه ای است در وادی الستار. (از معجم البلدان ).