کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَهِدَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عهد جدید
لغتنامه دهخدا
عهد جدید. [ع َ دِ ج َ ] (اِخ ) کتب و اسفار مقدسی که پس از مسیح نوشته شده است . (از اقرب الموارد). انجیل . در مقابل عهد عتیق که تورات باشد. (از یادداشت مرحوم دهخدا).
-
عهد حضوری
لغتنامه دهخدا
عهد حضوری . [ ع َ دِ ح ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیمان حضوری . پیمان که رودرروی کنند. || این اصطلاح در دستور زبان عرب به «ال » داده شده است هرگاه مصحوب آن حضور داشته باشد، مانند: لاتشتم الرجل ؛ یعنی این مرد را (که اینجا حضور دارد) ناسزا مگو. رجوع ب...
-
عهد ذکری
لغتنامه دهخدا
عهد ذکری . [ ع َ دِ ذِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این اصطلاح در دستور زبان عرب به «ال » داده شده است هرگاه مصحوب آن ذکری باشد، مانند: «کما أرسلنا اًلی فرعون رسولاً. فعصی فرعون الرسول » ، که «ال » در رسول دوم اشاره به رسول اول است که پیش از آن ذکر شده...
-
عهد ذهنی
لغتنامه دهخدا
عهد ذهنی .[ ع َ دِ ذِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سابقه ٔ ذهنی . معرفت ذهنی . شناخت ذهنی . || این اصطلاح در دستور زبان عربی به «ال » داده شده است در صورتی که مصحوب آن ، ذهنی باشد نه ذکری ، مانند: اًذ هما فی الغار ، که اشاره به آن غاری است که رسول (ص ) ...
-
عهد شکستن
لغتنامه دهخدا
عهد شکستن . [ ع َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) شکستن پیمان و نقض عهد. (فرهنگ فارسی معین ). تناقض . انتقاض . (از منتهی الارب ). نقض . (از دهار). اخفار. نکث . ولث . پیمان شکنی : ادا کرده باشم امانت را بی شکستن عهد. (تاریخ بیهقی ). اگر آن سوگند را دروغ کنم ...
-
عهد عتیق
لغتنامه دهخدا
عهد عتیق . [ ع َ دِ ع َ ](اِخ ) کتب و اسفار مقدسی که پیش از مسیح نوشته شده است . تورات . مقابل عهد جدید که انجیل باشد. (از یادداشت مرحوم دهخدا). عهد قدیم . رجوع به عهد قدیم شود.
-
عهد فلز
لغتنامه دهخدا
عهد فلز. [ ع َ دِ ف ِ ل ِزز / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرحله ای است از مراحل زندگی بشر، و آن تالی عهد حجر است که تقریباً هفت هزار سال قبل از میلاد شروع شده و سه دوره دارد: دوره ٔ مس ، دوره ٔ مفرغ و دوره ٔ آهن . (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 5).
-
عهد قدیم
لغتنامه دهخدا
عهد قدیم . [ ع َ دِ ق َ ] (اِخ ) کتب و اسفار مقدسی که پیش از مسیح نوشته شده است . (از اقرب الموارد). عهد عتیق . رجوع به عهد عتیق شود.
-
عهد کردن
لغتنامه دهخدا
عهد کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ضمانت کردن و شرط نمودن . (ناظم الاطباء). شرط کردن . || وعده دادن . وعده کردن . تعاهد. معاهده کردن . پیمان بستن : اکنون باید که با من دیدار کنی تا عهد کنیم که تو مرا باشی و من تو را. (تاریخ بیهقی ص 697). میان او و ...
-
عهد گرفتن
لغتنامه دهخدا
عهد گرفتن . [ ع َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) متعهد کردن . ضمان گرفتن . مقید کردن . گرفتن پیمان : مکن دست پیشش اگر عهد گیردازیرا که در آستین مار دارد.ناصرخسرو.
-
عهد گسستن
لغتنامه دهخدا
عهد گسستن . [ ع َ گ ُ س َس ْ ت َ ] (مص مرکب ) نقض عهد. عهد شکستن . پیمان شکنی . مقابل عهد بستن : عهدمحبت گسستن ؛ ترک همدمی و همنشینی کردن : نگْسسته عهد صحبت می از هوای باران آری همیشه باشد برق آشنای باران .ابوطالب کلیم (از آنندراج ).
-
عهد نبشتن
لغتنامه دهخدا
عهد نبشتن . [ ع َ ن ِ ب ِ ت َ ] (مص مرکب ) عهد نوشتن . پیمان نوشتن : به مهرش منوچهر عهدی نبشت سراسر ستایش بسان بهشت . فردوسی .نبشتند عهدی ز شاپور شاه کز آن پس نراند ز ایران سپاه . فردوسی .نبشتند عهدی به فرمان شاه که هرمزد را داد تخت و کلاه . فردوسی ....
-
عهد نوشتن
لغتنامه دهخدا
عهد نوشتن . [ ع َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب )نوشتن پیمان و قرارداد. معاهده نوشتن . عهد نبشتن .
-
کهن عهد
لغتنامه دهخدا
کهن عهد. [ ک ُ هََ / هَُ ع َ ] (ص مرکب ) که میثاقی قدیم دارد. که پیمانی دیرین دارد : خویشان کهن عهد چو بیگانه شدندبیگانه ٔ نورسیده خویشی نکند.خاقانی .
-
نیک عهد
لغتنامه دهخدا
نیک عهد. [ ع َ ] (ص مرکب ) وفی . زنهاردار. (یادداشت مؤلف ). باوفای در عهدو شرط و پیمان . (ناظم الاطباء). آنکه به عهد خود وفا کند. (فرهنگ فارسی معین ). خوش قول . درست پیمان . وفادار: و هر سال تا امروز آیین آن پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای ...