کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَنکَبُوتِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عَنکَبُوتِ
فرهنگ واژگان قرآن
عنکبوت
-
واژههای مشابه
-
عنکبوت
واژگان مترادف و متضاد
تارتن، تارتنک، تارتنه، کارتنک، کارتنه، کراتین
-
عنکبوت
فرهنگ واژههای سره
تارتنک
-
عنکبوت
فرهنگ فارسی معین
(عَ کَ) [ ع . ] (اِ.) حشرة کوچکی دارای چهار جفت پای دراز، در زیر شکمش غده هایی است که از آن ها لعابی ترشح می کند و تارهایی در کمال نظم می ت ند و به وسیله آن تارها شکار خود رابه دام می اندازد. ج . عناکب و عنکبوتان .
-
عنکبوت
لغتنامه دهخدا
عنکبوت . [ ع َ ک َ ] (ع اِ) تننده . (منتهی الارب ). کرتینه . (ناظم الاطباء). کرم معروف که بفارسی آن را تننده گویند. (آنندراج ). جانوری است کوچک ، که از لعاب خود نخهایی در هوا و بر سر چاهها می تند و بوسیله ٔ آن طعام خود را شکار میکند، و برای خود خانه ...
-
عنکبوت
دیکشنری عربی به فارسی
عنکبوت , کارتنه , کارتنک , ناتنک
-
عنکبوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عناکب] 'ankabut ۱. (زیستشناسی) جانوری بندپا با غدههایی در شکم که مادهای از آن ترشح میشود که از آن تار میتند و در آن زندگی و بهوسیلۀ آن شکار میکند.۲. بیستونهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶۹ آیه.
-
عنکبوت
دیکشنری فارسی به عربی
حشرة , عنکبوت
-
عنکبوت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kâsahamara طاری: ankabut طامه ای: ankabut طرقی: ankabüt / kârtana کشه ای: ankabut نطنزی: kâretena / ankabut
-
عنکبوت
واژهنامه آزاد
تار انداز
-
Arachnida, Amblypygi, Palpigradi, Uropygi
عنکبوتویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از گیرهوندان که دارای سرسینه و شکم بندبند یا بدون بند هستند که اندامهای تولیدمثل و تنفسی در آن قرار دارد؛ اندامهای تنفسی آنها بهصورت لولۀ پوستکی تنفسی (trachea) و ششهای کتابی (book lungs) است؛ سرسینه دارای یک جفت گیره (chel...
-
arachneophobia/ arachnophobia
عنکبوتهراسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ترس مرضی از عنکبوت
-
تار عنکبوت
لغتنامه دهخدا
تار عنکبوت . [ رِ ع َ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرده ٔ عنکبوت . بیت عنکبوت . نسج عنکبوت . کارتنک . دهنه . تنیده ٔ عنکبوت . دام عنکبوت . تنسته . کره . کرتینه . ابرکاکیا. ابرکاکیاب . ابرکاکیان . کناغ . رجوع به «تار» و «ابرکاکیا» شود.
-
عنکبوت اسطرلاب
لغتنامه دهخدا
عنکبوت اسطرلاب . [ ع َ ک َ ت ِ اُ طُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام شبکه ای است در اسطرلاب که بروج و عظام از کواکب ثابته بر آن نگاشته است . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به اسطرلاب شود : رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر اوز زخم ناخن چون عنکبوت اسطرلاب ....