کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَنَتَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عَنَتَ
فرهنگ واژگان قرآن
جهد -شدت - هلاکت (کلمه عنت به معناي جهد و شدت و هلاکت ميآيد ، و گويا مراد از در عبارت"ذَ ٰلِکَ لِمَنْ خَشِيَ ﭐلْعَنَتَ مِنْکُمْ " آن زنا است ، که نتيجه وقوع انسان در مشقت تجرد و شهوت نکاح است ، و خود مايه هلاک آدمي است ، و چون در زنا هم معناي جهد خوا...
-
واژههای مشابه
-
عنت
فرهنگ فارسی معین
(عَ نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به رنج و دشواری افتادن . 2 - هلاک شدن . 3 - (اِمص .) تباهی ، نیستی .
-
عنت
لغتنامه دهخدا
عنت . [ ع َ ن ِ ] (ع ص ) استخوان پیوندپذیرفته ٔ بازشکسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخوانی که پس از شکسته بندی ، شکافته و شکسته باشد. (از اقرب الموارد).
-
عنت
لغتنامه دهخدا
عنت . [ ع َن َ ] (ع مص ) شکافته و شکسته گردیدن استخوان پیوندپذیرفته . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).شکافته و شکسته شدن استخوان بعد از شکسته بندی آن . || تباه و فاسد شدن . (از اقرب الموارد). || هلاک شدن و نیست شدن . || رنج رسیدن بمردم...
-
عنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عنة] [قدیمی] 'anat ۱. آزار و اذیت.۲. رنج؛ مشقت.
-
عَنَتِ
فرهنگ واژگان قرآن
متواضع شد (فعل ماضي مؤنث از ماده عنوة است و عنوة به معناي ذلت در قبال قهر قاهر است ، و حالتي است که در قيامت هر موجودي در برابر خداي سبحان ، و در قبال ظهور سلطنت الهي او به خود ميگيرد و اگر عنوة و ذلت را به صورتها در عبارت "عَنَتِ ﭐلْوُجُوهُ لِلْحَيّ...
-
واژههای همآوا
-
عنت
فرهنگ فارسی معین
(عَ نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به رنج و دشواری افتادن . 2 - هلاک شدن . 3 - (اِمص .) تباهی ، نیستی .
-
آنت
لغتنامه دهخدا
آنت . [ ن َ / آن ْت ْ ] (ضمیر + ضمیر) مخفف آن تورا. || (صوت ) زهی . خه خه . خَه . (برهان ).
-
عنت
لغتنامه دهخدا
عنت . [ ع َ ن ِ ] (ع ص ) استخوان پیوندپذیرفته ٔ بازشکسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخوانی که پس از شکسته بندی ، شکافته و شکسته باشد. (از اقرب الموارد).
-
عنت
لغتنامه دهخدا
عنت . [ ع َن َ ] (ع مص ) شکافته و شکسته گردیدن استخوان پیوندپذیرفته . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).شکافته و شکسته شدن استخوان بعد از شکسته بندی آن . || تباه و فاسد شدن . (از اقرب الموارد). || هلاک شدن و نیست شدن . || رنج رسیدن بمردم...
-
عنط
لغتنامه دهخدا
عنط. [ ع َ ن َ ] (ع اِمص )درازی گردن و خوبی آن . یا درازی هرچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عنة
لغتنامه دهخدا
عنة. [ ع ُن ْ ن َ ] (ع اِ) محوطه ٔ چوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حظیره و محوطه ٔ چوبی . (ناظم الاطباء). حظیره ای از چوب که برای شتران و اسبان سازند.(از اقرب الموارد). ج ، عُنَن ، عِنان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گلخن دیگ . (منت...
-
انط
لغتنامه دهخدا
انط. [ اَ ن َطط ] (ع ص اِ) سفر دور. ج ، نُطُط. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).