کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عوة
لغتنامه دهخدا
عوة. [ع َوْ وَ ] (اِخ ) ابن حجیبةبن وهب بن حاضربن وهب بن حرث بن مجزم بن سامةبن لؤی . جدی است جاهلی و بطنی از سامةبن لؤی را تشکیل میدهد که به «عَوّی » مشهور است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عَوّی شود.
-
قارات الحبل
لغتنامه دهخدا
قارات الحبل . [ تُل ْ ح ُ ب َ ] (اِخ ) جائی است در یمامه که میان آن تا حجر الیمامه یک شبانه روز است . شاعر گوید:ما ابالی اء لئیم سبنی ام عوی ذئب بقارات الحبل .(معجم البلدان ).
-
انعواء
لغتنامه دهخدا
انعواء. [ اِ ع ِ ] (ع مص ) خمیدن و پیچیده شدن کمان و حلقه ٔبینی شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). انعطاف . (از اقرب الموارد). || و نیز مطاوعه عوی یعوی عَیَّاً کند در همه ٔ معانی آن . (از ناظم الاطباء). رجوع به عی ّ و عواء و عوة و عویّ...
-
شوی
لغتنامه دهخدا
شوی . [ ش َ وی ی ] (ع ص ) بریانی و یقال فی الاتباع : عَوی ّ شَوی ّ و کذا عَیی ّ شَیی ّ، مأخوذ من الشواء و هو الرذال . (منتهی الارب ). شَویّة. گوشت بریانی شده . (از اقرب الموارد). بریان : اگر ز هیبت تو آتشی برافروزندبر آسمان بر استارگان شوند شوی . من...
-
هبهب
لغتنامه دهخدا
هبهب . [ هََ هََ ] (ع ص ) گرگ سبک تیزرفتار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). اخطل گوید:علی انها تهدی المطی اذا عوی من اللیل ، ممشوق الذراعین هبهب . (از لسان العرب ).|| شتر سبک تیزرو. (معجم متن اللغة) (لسان العرب ). || تی...