کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عوم
لغتنامه دهخدا
عوم . (اِخ ) جایگاهی است در شعر ابراهیم بن بشیر برادر نعمان بن بشیر. (از معجم البلدان ).
-
عوم
لغتنامه دهخدا
عوم . [ ع َ ] (ع مص ) شنا کردن در آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رفتن شتر و کشتی و راندن آن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). حرکت کردن شتر در صحرا و کشتی در دریا. (از اقرب الموارد).
-
عوم
لغتنامه دهخدا
عوم . [ ع ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ عَومة. رجوع به عومة شود.
-
عوم
لغتنامه دهخدا
عوم . [ع ُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائم . (ناظم الاطباء). رجوع به عائم شود. || ج ِ عائمة. (ناظم الاطباء).رجوع به عائمة شود. || سنون عوم ؛ تأکید است (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد)، یعنی سالهای بسیار. (ناظم الاطباء). و آن در تقدیر جمع عائم ...
-
واژههای همآوا
-
اوم
لغتنامه دهخدا
اوم . [ اَ ] (ع مص ) بانگ و فریاد کردن تشنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سخت شدن تشنگی کسی . || رنج دادن کسی را. || دود کردن زنبورخانه را تا انگبین چینند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
اوم
لغتنامه دهخدا
اوم . [ اَ وَم م ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی است از امامت ، نیکوتربه امامت . (ناظم الاطباء).
-
اوم
لغتنامه دهخدا
اوم . [ اُ وَ ] (ع ص ) (لیالی ...) شبهای زشت و منکر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
اشناو کردن
لغتنامه دهخدا
اشناو کردن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شنا کردن . سباحت . عَوم . (تاج المصادر بیهقی ).
-
عومة
لغتنامه دهخدا
عومة. [ م َ ] (ع اِ) کرمکی سیاه است که در آب شنا میکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب الموارد شود. || نوعی از ماهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، عُوَم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
شنا کردن
لغتنامه دهخدا
شنا کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سباحت . خود رادر روی آب نگاهداری کردن و بردن بوسیله ٔ حرکات دست و پا. آب بازی کردن : طَمْطَمة؛ شنا کردن . عوم . (منتهی الارب ). رجوع به شناب ، شنار، شنا و شنو شود. || انجام دادن نوعی ورزش که در اصطلاح ورزشکاران قد...
-
بطاح
لغتنامه دهخدا
بطاح .[ ب ِ ] ج ِ بَطِح . (منتهی الارب ). رجوع به بطح شود.- بطاح بُطَّح بطریق مبالغه است چنانکه اعوام عوم . (منتهی الارب ). || ج ِ بطحاء، بمعنی جوی در سنگلاخ . (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان ). و رجوع به بطحاء شود.- قریش بطاح ؛ آنکه میان دو کوه...