کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عوض کننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عوض کننده
لغتنامه دهخدا
عوض کننده . [ ع ِ وَ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه کسی یا چیزی را تعویض کند.(فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عوض و عوض کردن شود.- عوض کننده ٔ قراول ؛ (اصطلاح نظامی ) پاس بخش . (از فرهنگ فارسی معین ). آنکه نگهبان را ازنگهبانی برگیرد و دیگری بجای ا...
-
عوض کننده
دیکشنری فارسی به عربی
صراف
-
واژههای مشابه
-
عَوَض
لهجه و گویش گنابادی
awaz در گویش گنابادی یعنی تغییر ، تحول دادن ، نو کردن و تازه کردن ، تبدیل ، پوشیدن لباس جدید یا لباس دیگر به جای قبلی
-
کلاته عوض
لغتنامه دهخدا
کلاته عوض . [ ک َ ت ِ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزدوران بخش سرخس شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
در عوض
فرهنگ واژههای سره
در برابر
-
عوض شدن
فرهنگ واژههای سره
دیگر شدن
-
عوض کردن
فرهنگ واژههای سره
جابجا کردن، جابجاکردن
-
علی عوض
لغتنامه دهخدا
علی عوض . [ ع َ ی ِ ع ِ وَ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عوض مزیدی اسدی حلی . فقیه و مورخ و ادیب و شاعر اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هَ . ق . بود که درسال 1250 یا 1253 هَ . ق . متولد شد و در دوم جمادی الاَّخره ٔ سال 1325 هَ . ق . درگذشت و جسد او ب...
-
عوض خلجی
لغتنامه دهخدا
عوض خلجی . [ ع ِ وَ ض ِ خ َ ل َ ] (اِخ ) ملقب به حسام الدین و مشهور به غیاث الدین غوری .از ملوک خلج بنگاله . رجوع به حسام الدین (عوض ...) و غیاث الدین غوری و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 618 شود.
-
عوض کردن
لغتنامه دهخدا
عوض کردن . [ ع ِ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را بجای چیز دیگر دادن و مبادله کردن . کوهریدن . گهولیدن . تبدیل نمودن . (ناظم الاطباء). عوض گردانیدن . تعویض . بدل کردن : به نور عقل درین انجمن کسی بیناست که کرد دولت بیدار را به خواب عوض .صائب (از آنندراج...
-
عوض محمدبیگ
لغتنامه دهخدا
عوض محمدبیگ . [ ع َ وَ م ُ ح َم ْ م َ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلاته چناران بخش نوخندان شهرستان دره گز با 250 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
عوض آباد
لغتنامه دهخدا
عوض آباد. [ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان تل بزان بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز با 150 تن سکنه . آب آن از رود کارون بوسیله ٔ تلمبه ٔ آب . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
عوض آباد
لغتنامه دهخدا
عوض آباد. [ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرستان قهاب صرصر بخش صیدآباد شهرستان دامغان با 200 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، حبوب ، پنبه ، پسته و انگور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
عوض آباد
لغتنامه دهخدا
عوض آباد. [ ع َ وَ ] (اِخ )دهی از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد با60 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، توتون ، لبنیات و پشم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).