کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عورتینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عورتینه
/'o[w]ratine/
معنی
جنس زن و دختر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عورتینه
لغتنامه دهخدا
عورتینه . [ ع َ / عُو رَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) جنس زن ودختر. در مقابل مردینه و پسرینه . (از فرهنگ فارسی معین ). زن شخص و ناموس او، در اصطلاح اهل خراسان و گناباد : و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات واخوات و خواتین که با ترکان بهم بودند. (جها...
-
عورتینه
فرهنگ فارسی معین
(عَ یا عُ رَ نَ یا نِ) [ ع - فا. ] (ص نسب . اِمر.) جنس زن و دختر؛ مق . مردینه ، پسرینه .
-
عورتینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'o[w]ratine جنس زن و دختر.
-
عورتینه
لهجه و گویش تهرانی
زن و دختر
-
جستوجو در متن
-
تارابی
لغتنامه دهخدا
تارابی . (اِخ ) محمود، منسوب به تاراب بخارا. جوینی در تاریخ جهانگشای در ذکر خروج تارابی آرد: در شهور سنه ٔ ست ّوثلثین وستمائة قِران ِ نَحْسَین بود در برج سرطان ، منجمان حکم کرده بودند که فتنه ای ظاهر شود و یمکن مبتدعی خروج کند. بر سه فرسنگی بخارا دیه...