کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عورات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عورات
/'o[w]rāt/
معنی
= عورت
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عورات
لغتنامه دهخدا
عورات . [ ع َ / ع َ وَ ] (ع اِ) ج ِ عَورة. رجوع به عورة و عورت شود. || در زبان فارسی بمعنی زنان بکار رود : بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمی بخشاید. (سندبادنامه ص 59). تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و خاص و عام و اطفال و ع...
-
عورات
فرهنگ فارسی معین
(عَ وَ) [ ع . ] (اِ.) جِ عورت . پوشیده رویان ، اهل حرم .
-
عورات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عورَة] [قدیمی] 'o[w]rāt = عورت
-
واژههای مشابه
-
عَوْرَاتِ
فرهنگ واژگان قرآن
عورتها - عيبها - آنچه بايد پوشيده و مخفي گردد (جمع عورت و عورت به معناي عيب است ، و اگر آن را عورت ناميدهاند ، چون هر کس عار دارد از اينکه آن را هويدا کند ، و شايد مراد از آن در آيه شريفه هر چيزي باشد که سزاوار است پوشانده شود و در عبارت "أَوِ ﭐلطِّف...
-
واژههای همآوا
-
عَوْرَاتِ
فرهنگ واژگان قرآن
عورتها - عيبها - آنچه بايد پوشيده و مخفي گردد (جمع عورت و عورت به معناي عيب است ، و اگر آن را عورت ناميدهاند ، چون هر کس عار دارد از اينکه آن را هويدا کند ، و شايد مراد از آن در آيه شريفه هر چيزي باشد که سزاوار است پوشانده شود و در عبارت "أَوِ ﭐلطِّف...
-
جستوجو در متن
-
سافرات الوجوه
لغتنامه دهخدا
سافرات الوجوه . [ ف ِ تُل ْ وُ ] (ع ص مرکب ) زنان گشاده روی : عورات سافرات الوجوه و رجال را حافیات الارجل از خانه ها بیرون می آورد. (جهانگشای جوینی ).
-
لَمْ يَظْهَرُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
نرسیده اند(در عبارت "أَوِ ﭐلطِّفْلِ ﭐلَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُواْ عَلَىٰ عَوْرَاتِ ﭐلنِّسَاءِ " منظوراطفالي هستند که بر عورتهاي زنان غلبه نيافتهاند يعني آنچه از امور زنان که مردان از تصريح به آن شرم دارند اين اطفال زشتي آن را درک نميکنند ، و اين کنايه ا...
-
عورة
لغتنامه دهخدا
عورة. [ ع َ رَ] (ع اِ) اندام شرم مردم ، و آن بین ناف تا زانو باشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). شرم جای مردم . (دهار). اندام شرمگاه مردم ، یعنی از ناف تا زانو. (ناظم الاطباء). سواءة، بجهت زشت بودن ِ نگریستن به آن . (از اقرب الموارد). || هرچه از ن...
-
بنگره
لغتنامه دهخدا
بنگره . [ ب َ گ َ رَ / رِ ] (اِ) صوتی و ذکری را گویند که زنان به وقت خوابانیدن اطفال میخوانندتا ایشان بخواب روند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ذکری که برای خوابانیدن اطفال خوانند و نانو نیز گویند. (رشیدی ). ذکری باشد که عورات در محل خفتن کودکان ب...
-
حافی
لغتنامه دهخدا
حافی . (ع ص ) نعت فاعلی از حَفی ً و حِفْوةً. برهنه پای . (منتهی الارب ). پابرهنه . (منتهی الارب ) : التزام کرد عورات را سافرات الوجوه ، و رجال را حافیات الارجل از خانها بیرون آورد. (جهانگشای جوینی ).آن یکی تا کعبه حافی میرودوآن یکی تا مسجد از خود می ...
-
عشاء
لغتنامه دهخدا
عشاء. [ ع ِ ] (ع اِ) اول تاریکی شبانگاه که مابین مغرب و عتمة باشد.و یا از زوال آفتاب تا طلوع فجر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شبانگاه . (ترجمان القرآن جرجانی ). وقت نماز خفتن ، و از نماز شام تا نماز خفتن . (دهار).- صلاتاالعشاء ؛ نماز مغرب و نما...
-
لشکری
لغتنامه دهخدا
لشکری . [ ل َ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران دیلم که با سپاهیان خود به اصفهان حمله برد و همانجا به دست کیغلغ کشته شد. در ترجمه ٔ محاسن اصفهان آمده : لشکری رئیس دیلمان در سال 319 هَ . ق . با غلبه ٔ لشکریان روی به قصد اصفهان نهاد و ایشان را بقسمت اموا...