کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عودت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عودت
/'o[w]dat/
معنی
بازگشتن؛ برگشتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
استرداد، اعاده، برگشت، مراجعت، واپس
فعل
بن گذشته: عودت کرد
بن حال: عودت کن
دیکشنری
reversion
-
جستوجوی دقیق
-
عودت
واژگان مترادف و متضاد
استرداد، اعاده، برگشت، مراجعت، واپس
-
عودت
لغتنامه دهخدا
عودت . [ ع َ دَ ] (ع مص ) عودة. بازگشتن . مراجعت کردن . رجعت کردن . || (اِمص ) بازگشت . برگشت : گفت گرگان محل عودت است و اینجا بودن روی ندارد، به استرآباد باید آمد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 56). و رجوع به عودة شود.- عودت دادن ؛ رد کردن . بازگردانیدن . ...
-
عودت
فرهنگ فارسی معین
(عُ دَ) [ ع . عودة ] 1 - (مص ل .) باز - گشتن ، برگشتن . 2 - (اِمص .) بازگشت .
-
عودت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عَودة] 'o[w]dat بازگشتن؛ برگشتن.
-
واژههای مشابه
-
عودت دادن
فرهنگ واژههای سره
پس فرستادن، پس دادن
-
واژههای همآوا
-
عودة
لغتنامه دهخدا
عودة. [ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن حرب ، مشهور و ملقب به ابوتایِه حویطی (1275-1342 هَ . ق .). وی از شیوخ شجاع عرب در بادیه بشمار میرفت و در انقلاب و مبارزه ٔ عرب به مخالفت با ترکان عثمانی در جنگ بین الملل اول ، او را سهم بسزایی بوده است . عوده از دوستان نزد...
-
عودة
لغتنامه دهخدا
عودة. [ ع َ دَ ] (ع ص ، اِ) مؤنث عود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ماده شتر و یا گوسپند کلانسال . (ناظم الاطباء). رجوع به عَود شود. و آن برای میش ماده به کار نمیرود. (از ذیل اقرب الموارد). ج ، عِوَد. (اقرب الموارد) : و چون بزرگ شود [ بچه ٔ ناقه...
-
عودة
لغتنامه دهخدا
عودة. [ ع َ دَ ] (ع مص ) برگردیدن . نو بازگشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بازگشتن بسوی کسی پس از روی گردان شدن از وی . (از اقرب الموارد). عودت . عَود. مَعاد. رجوع به عود و عودت و معاد شود.
-
عودة
لغتنامه دهخدا
عودة. [ ع َدَ ] (اِخ ) حسین بن مصطفی . رجوع به حسین عودة شود.
-
عودة
لغتنامه دهخدا
عودة. [ ع ِ وَ دَ ] (ع اِ) ج ِ عَود. رجوع به عود شود.
-
جستوجو در متن
-
پس آورد
لهجه و گویش تهرانی
عودت
-
پس بردن
لهجه و گویش تهرانی
عودت دادن