کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عودالحیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عودالحیة
لغتنامه دهخدا
عودالحیة. [ دُل ْ ح َی ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) دوایی است که او را مؤمن فردی ذکر نموده ، و قبل از او کسی مذکور نساخته . و آن نباتی است که از بربر و بلاد سودان خیزد و شبیه به سوس و بیخش شبیه به اصل السوس ، و با صلابت و خشونت مانند عاقرقرحا، و تلخ و تند. ...
-
جستوجو در متن
-
اصغیفر
لغتنامه دهخدا
اصغیفر. [ ] (اِ) رجوع به عودالحیة شود.
-
ناکدون
لغتنامه دهخدا
ناکدون . [ دَ / دُو ] (اِ) مارچوبه . (ناظم الاطباء). عودالحیة، به زبان هندی . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
مؤمن
لغتنامه دهخدا
مؤمن . [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) مؤمن القروی . از مردم قیروان . طبیبی از مردم ایران و او را کتابی است که ابن البیطار در مفردات خود به واسطه ٔ شریف از او روایت کند از جمله در کلمه ٔ عودالحیه . (یادداشت مؤلف ).
-
هزارکشان
لغتنامه دهخدا
هزارکشان . [ هََ / هَِ ک َ ] (اِ مرکب ) نباتی است شبیه به تاک انگور اما خاردار. تارهایی دارد که مانند تاک بر مجاور خود می پیچد و ثمر آن سرخ و به قدر نخودی است و ثمر آن را سیاهدارو گویند و بیخ آن را عودالحیة خوانند. هزارافشان نیز گویند و هزارجشان معرب...
-
مهره ٔ مار
لغتنامه دهخدا
مهره ٔ مار. [ م ُ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مهره ای است به اندازه ٔ برنجی بارنگ سپید که گویند هر ماری دو عدد از آن در درون سردارد و غربال بندان دو تای از آن را در سرکه افکنند به فاصله ای و آن دو در سرکه حرکت کنند تا به یکدیگر پیوندند و ا...