کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عوارض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عوارض
/'avārez/
معنی
= عارضه
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جزیه، خراج، مالیات
۲. پیامدها، عارضهها
۳. حوادث، وقایع
۴. بیماریها، ناخوشیها
۵. آفات، بلایا
دیکشنری
duty, revenue, tax
-
جستوجوی دقیق
-
عوارض
واژگان مترادف و متضاد
۱. جزیه، خراج، مالیات ۲. پیامدها، عارضهها ۳. حوادث، وقایع ۴. بیماریها، ناخوشیها ۵. آفات، بلایا
-
عوارض
فرهنگ فارسی معین
(عَ رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ عارضه . حادثه ، پیشامد. 2 - بیماری . 3 - در فارسی به معنای مالیات ، باج .
-
عوارض
لغتنامه دهخدا
عوارض . [ ع َ رِ ] (اِخ ) آن را عوارض الرُجّاز گویند، و آن نام شهری است . (از معجم البلدان ).
-
عوارض
لغتنامه دهخدا
عوارض . [ ع َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عارضة. (از منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). رجوع به عارضة شود. || اتفاقات و حادثه ها و حوادث . (ناظم الاطباء) : رفتن بر درجات شرف بسیارمؤونت است و فرودآمدن از مراتب عز اندک عوارض . (کلیله و دمنه ). در عو...
-
عوارض
لغتنامه دهخدا
عوارض . [ ع ُ رِ ] (اِخ ) کوهی است به بلاد طی ، و در آن است قبر حاتم طائی . (از منتهی الارب ). عَلَم مرتجل است کوهی را در بلاد طی ٔ که گویند قبر حاتم در آنجاست ، و گویند آن کوهی است ازآن ِ بنی اسد. و نیز گفته اند «قنا» و «عوارض » دو کوهست ازآن ِ بنی ...
-
عوارض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عارضَه] 'avārez = عارضه
-
عوارض
دیکشنری فارسی به عربی
تعقيد , فرض , مستحق , واجب
-
واژههای مشابه
-
hotel tax, bed tax, resort tax, room tax
عوارض اقامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مالیاتی که دولت محلی یا مرکزی یا سازمانی دیگر برای افزایش درآمد یا توسعه و بهبود زیرساختهای گردشگری از بازدیدکنندگان بابت اقامتشان دریافت میکند
-
cargo dues
عوارض بار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هزینههایی که مقامات بندری برای گذر کالا از اسکله از کشتیها دریافت میکنند
-
harbor dues
عوارض بندرگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] عوارضی برای ورود کشتیهای بازرگانی به بندرگاه براساس قوانین بندری
-
pilotage 2, pilotage dues
عوارض راهنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هزینهای که برای خدمات راهنماییِ تردد در رودخانه یا بندر یا دهانه یا کانال (canal) از کشتیها دریافت میشود
-
anchorage dues
عوارض لنگرگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هزینهای که ادارۀ بندر به ازای هر لنگراندازی اخذ میکند
-
moorage
عوارض مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] عوارضی که برطبق قانون باید برای مهار شناورها در ساحل یا در اسکله پرداخت شود
-
عوارض زمین
دیکشنری فارسی به عربی
تضاريس