کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عهدهدار فرایند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عهدة
لغتنامه دهخدا
عهدة. [ ع َ / ع ِ دَ ] (ع اِ) باران نخستین ِ بهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ابتدای باران وَسمی . (از اقرب الموارد). || محلی که آفتاب بر آن نتابد. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
-
عهدة
لغتنامه دهخدا
عهدة. [ ع ِ دَ ] (ع اِ) هر بارانی که پس از باران دیگر آید، و گویند بارانی است که پس از باران دیگر بیاید بطوری که دومی به رطوبت و تری باران اول برسد. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
-
عهدة
لغتنامه دهخدا
عهدة. [ ع ُ دَ ] (ع اِ)نبشته ٔ سوگند و پیمان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوشته ٔ حِلف . (از اقرب الموارد). عهدنامه . || نبشته ٔ خرید و فروخت و تاوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوشته ٔ شراء. (از اقرب الموارد). || (ا...
-
عَهْدَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
عهد و پيمانش
-
عهده برآئی
لغتنامه دهخدا
عهده برآئی . [ ع ُ دَ / دِ ب َ ] (حامص مرکب ) تشکیل تعهد، و قابلیت تشکیل دادن چیزی و وسایل چیزی و کار آمدن . (ناظم الاطباء).
-
عهده بندی
لغتنامه دهخدا
عهده بندی . [ ع ُ دَ / دِ ب َ ] (حامص مرکب ) زمانی که برای پرداختن وام معین و برقرار کرده اند. (ناظم الاطباء).
-
عهده داری
لغتنامه دهخدا
عهده داری . [ ع ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) به عهده داشتن و تعهد. (فرهنگ فارسی معین ). تقبل .پذیرفتاری . تاوان داری . || ضمان . ضمانت .
-
بر عهده
فرهنگ واژههای سره
بردوش، بر دوش
-
از عهده برامدن
دیکشنری فارسی به عربی
بري , تحمل (فعل ماض) , جواب , عباءة
-
به عهده گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ علي عاتِقِهِ ، أخَذَ علي عُهْدَتِهِ
-
مسئولیت کار را به عهده گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
أخذ الأمر علي عاتقه ، أعلن عن مسؤولية الأمر
-
بخشی از… را به خود اختصاص داد (به عهده گرفت)
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ جانباً من
-
بحث را گرداند (مدیریت مذاکره را بر عهده گرفت)
دیکشنری فارسی به عربی
أدارَ لمناقَشَة