کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عهدهدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عهدهدار
مترادف و متضاد
ذمهدار، متعهد، متقبل، مسول
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
owner 1
عهدهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] کسی که مسئولیت اصلی و مشخصی را در یک فرایند یا طرح یا پروژه بر عهده دارد
-
واژههای مشابه
-
عهده دار
لغتنامه دهخدا
عهده دار. [ ع ُ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه امری را بگردن گرفته است . (فرهنگ فارسی معین ). متعهد. متولی . پذیرفتار. پذرفتار. متقبل . || صاحب شغل و دارای مأموریت و صاحب منصب و سرکار. (ناظم الاطباء). || معاهده کننده و جمعکننده و جمعدار. || ضمانت کننده ٔ...
-
عهده دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'ohdedār عهدهدارنده؛ برعهدهدارنده؛ آنکه امری را به گردن گرفته؛ متعهد.
-
عهده دار
دیکشنری فارسی به عربی
مسوول
-
عهدة
لغتنامه دهخدا
عهدة. [ ع َ / ع ِ دَ ] (ع اِ) باران نخستین ِ بهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ابتدای باران وَسمی . (از اقرب الموارد). || محلی که آفتاب بر آن نتابد. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
-
عهدة
لغتنامه دهخدا
عهدة. [ ع ِ دَ ] (ع اِ) هر بارانی که پس از باران دیگر آید، و گویند بارانی است که پس از باران دیگر بیاید بطوری که دومی به رطوبت و تری باران اول برسد. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
-
عهدة
لغتنامه دهخدا
عهدة. [ ع ُ دَ ] (ع اِ)نبشته ٔ سوگند و پیمان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوشته ٔ حِلف . (از اقرب الموارد). عهدنامه . || نبشته ٔ خرید و فروخت و تاوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوشته ٔ شراء. (از اقرب الموارد). || (ا...
-
عهده
واژگان مترادف و متضاد
۱. تقبل، تعهد، کفالت ۲. ذمه ۳. مسولیت
-
عهده
فرهنگ فارسی معین
(عُ دِ) [ ع . عهدة ] (اِ.) 1 - کفالت ، ضمان . 2 - ذمه . 3 - پیمان .
-
عهده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عهدَة] [قدیمی] 'ohde ۱. ضمان؛ کفالت.۲. تاوان.۳. ذمه.۴. پیمان.
-
عَهْدَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
عهد و پيمانش
-
عهده
دیکشنری فارسی به عربی
مسوولية
-
عهده
واژهنامه آزاد
(حقوقی) تعهد کردن و ضامن شدن. || «ضمان عهده» (ماده 697 قانون مدنی)، در معاملۀ بین فروشنده و خریدار، ضمانتی است که شخص سومی به خریدار می دهد که مطمئن باشد مالی که از فروشنده می گیرد دزدی نیست.
-
process owner
عهدهدار فرایند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] کسی که مسئولیت نهایی اجرای یک فرایند و تحقق اهداف آن را بر عهده دارد و از توانایی و اختیار لازم برای اِعمال تغییرهای ضروری برخوردار است