کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عهب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عهب
لغتنامه دهخدا
عهب . [ ع َ ] (ع مص ) نادانستن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ندانستن چیزی را، و آن را با غین معجمه نیز خوانند. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
أَحَبَّ
فرهنگ واژگان قرآن
محبوبتر
-
احب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ahab[b] محبوبتر؛ دوستداشتنیتر.
-
احب
لغتنامه دهخدا
احب . [ اَ ح َب ب ] (اِخ ) (رئیس ...) قاضی مدینه در خلافت عمر. رجوع به حبط ج 1 ص 167 شود.
-
احب
لغتنامه دهخدا
احب . [ اَ ح َب ب ] (اِخ ) ملک بعلبک معاصر الیاس پیغمبر. رجوع به حبط ج 1 ص 39 شود.
-
احب
لغتنامه دهخدا
احب . [ اَ ح َب ب ] (ع ن تف ) محبوب تر. بدوستی گرفته تر : ماخلق اﷲ شیئاً علی الارض احب من العتاق و ابغض من الطلاق .
-
اهب
لغتنامه دهخدا
اهب . [ اَ هََ / اُ هَُ ](ع اِ) ج ِ اِهاب به معنی پوست ناپیراسته . (از آنندراج ). ج ِ اهاب . (ناظم الاطباء). و رجوع به اهاب شود.
-
اهب
لغتنامه دهخدا
اهب . [ اَ هََ ب ب ] (ع ن تف ) اَهب من تیس ؛ نیک تیزشده تربه گشنی از تکه یعنی از بز. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
اهب
لغتنامه دهخدا
اهب .[ اُ هََ ] (ع اِ) ج ِ اُهبَة به معنی ساز و ساختگی کار. (آنندراج ) (منتهی الارب ). و رجوع به اهبه شود.
-
اهب
لغتنامه دهخدا
اهب .[ اُ هَُ ] (ع اِ) اِهَب . اُهبةَ. ج ِ اهاب پوست یا پوست ناپیراسته . (منتهی الارب ). و رجوع به اهاب شود.
-
أَهَبَ
فرهنگ واژگان قرآن
تاعطا کنم