کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انی
لغتنامه دهخدا
انی . [ اِ نا ] (ع اِ) ساعت و بهره ای از شب . (منتهی الارب ). ج ، آناء. (از اقرب الموارد). || (مص ) نزدیک شدن و حاضر گردیدن . || بپایان رسیدن گرمی چیزی . || رسیدن هنگام پختگی چیزی و پخته شدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || درنگی کردن . || سستی...
-
انی
لغتنامه دهخدا
انی . [ اِن ْ نی ] (ع اِ) (اصطلاح فلسفه ٔ و منطق ) برهان انی در برابر برهان لمی . و آن پی بردن از معلول است به علت . بواسطه ٔ دلیل انی یعنی برهانی از وجود بر موجد استدلال میکنند و از اثر به مؤثر میرسند. (فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). رجوع به لمی شو...
-
انی
لغتنامه دهخدا
انی . [ اِن ْ نی ] (ع اِ) مرکب از اِن حرف مشبه و یا (ضمیر متکلم )؛ همانا من .
-
انی
لغتنامه دهخدا
انی . [ اُ نی ی ] (ع مص ) درنگی کردن . || سستی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
عن
لغتنامه دهخدا
عن . [ ع َ نِن ْ ] (ع ص ) عنی . رنجدیده . (منتهی الارب ). رجوع به عَنی شود.
-
عنایة
لغتنامه دهخدا
عنایة. [ ع َ ی َ ] (ع مص ) عنایت . مشغول کردن کار کسی را و بی آرام ساختن و اندوهگین نمودن او. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). عارض شدن امری بر کسی و مشغول داشتن و محزون ساختن وی . (از اقرب الموارد). عِنایة. عُنی . رجوع به عنایة و عنی شود.
-
خمر
لغتنامه دهخدا
خمر. [ خ َ م َ ] (ع مص ) پنهان شدن . منه : خمر عنی خمراً؛ پنهان شد از من . || پنهان ماندن خبر. (منتهی الارب ) (ازلسان العرب ) (از تاج العروس ). منه : خمر الخبر عنی .
-
عنایة
لغتنامه دهخدا
عنایة. [ ع ِ ی َ ] (ع مص ) عنایت . مشغول کردن کار کسی را و بی آرام ساختن و اندوهگین نمودن او. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). عارض شدن امری بر کسی و مشغول داشتن و محزون ساختن وی . (از اقرب الموارد). عَنایة. عُنی . رجوع به عنایة و عنی شود. || رنج ...
-
ودحة
لغتنامه دهخدا
ودحة. [ وَ دَ ح َ ] (ع اِ) مااغنی عنی ودحة؛ ای وتحة؛ یعنی به چیزی فایده ندارد از من . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
متمازی
لغتنامه دهخدا
متمازی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) قعد عنی متمازیاً؛ یعنی از من روی گرداند و دور نشست . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زمقة
لغتنامه دهخدا
زمقة. [ زَ م َ ] (ع ص ، اِ) چیز اندک و حقیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ما اغنی عنی زمقة؛ ای شیئاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
وذحة
لغتنامه دهخدا
وذحة. [ وَ ذَ ح َ ] (ع اِ) یکی وذح . (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء): مااغنی عنی وذحة؛ بی نیاز نکرد مرا چیز اندکی .(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ودحة شود.
-
وتحة
لغتنامه دهخدا
وتحة. [ وَ ت َ ح َ ] (ع اِ) چیزی اندک . (منتهی الارب ). گویند مااغنی عنی وتحة؛ ای شیئاً. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بی نیاز نکرد مرا چیز اندک . (ناظم الاطباء).
-
ذات الحمات
لغتنامه دهخدا
ذات الحمات . [ ] یاقوت در شرح کلمه الحُنَبِطلة گوید: ماء لبنی سلول ، یردها حاج الیمامة و ایاها عنی ابن ابی حفصة و کان نعت ماکان بین الیمامة و مکة، ماءالسلولیین ذات الحمات .
-
مازی
لغتنامه دهخدا
مازی . (ع ص ) مخالف و دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال قعد عنی مازیا؛ ای مخالفاً بعیداً. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).