کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنقز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عنقز
لغتنامه دهخدا
عنقز. [ ع َ ق َ ] (ع اِ) دوائی است که آن را بفارسی مرزنگوش خوانند. (برهان قاطع). مرزنگوش ، که نوعی از ریحان است . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مرزنجوش است در لغت اهل نجد، اما اهل یمن آن را سَفسَف گویند. (از اقرب الموارد). و نیز رجو...
-
واژههای همآوا
-
انقذ
لغتنامه دهخدا
انقذ. [اَ ق َ ] (ع اِ) خارپشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). و رجوع به انقد و انقدان شود.
-
أَنقَضَ
فرهنگ واژگان قرآن
شکست (انقاض ظهر در عبارت "ﭐلَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَکَ "به معناي شکستن پشت کسي است به نحوی که صدای شکستن به گوش برسد، آنطور که از تخت و کرسي و امثال آن وقتي کسي روي آن مينشيند ، و يا چيز سنگيني روي آن ميگذارند صدا برميخيزد ، و کنایه است از سنگینی باری که...
-
جستوجو در متن
-
عنقزی
لغتنامه دهخدا
عنقزی . [ ع َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب به عنقز که بمعنی مرزنجوش باشد. (از انساب سمعانی ) (از اللباب فی تهذیب الانساب ). منسوب به عنقز یا عنقزة. (ناظم الاطباء).
-
عنقزة
لغتنامه دهخدا
عنقزة. [ ع َ ق َ زَ ] (ع اِ) رایت . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بلا و سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به عنقز شود. || زهر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به عنقز شود.
-
عنقزی
لغتنامه دهخدا
عنقزی .[ ع َ ق َ ] (اِخ ) عمروبن محمد عنقزی ، مکنی به ابوسعید. از موالی قریش . وی محدث و اهل کوفه بود و به فروختن عنقز یا کاشتن آن اشتغال داشت لذا بدین نام شهرت یافت . او را احادیثی است که از اسرائیل و ثوری روایت کرده است . عنقزی بسال 199 هَ .ق . درگ...