کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنقاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عنقاء
لغتنامه دهخدا
عنقاء. [ ع َ ] (اِخ ) پادشاهی بود از قضاعة. (منتهی الارب ).
-
عنقاء
لغتنامه دهخدا
عنقاء. [ ع َ ] (اِخ ) پشته ای است فوق کوهی بلند. (منتهی الارب ). گویند تپه ای است بالای کوهی کوچک و مشرف ، که عبداﷲبن مجیب قتال چون شخصی را کشته بود از ترس سلطان بدانجا پناهنده شد. و آن را در نواحی بحرین دانسته اند. رجوع به معجم البلدان شود.
-
عنقاء
لغتنامه دهخدا
عنقاء. [ ع َ ] (اِخ ) لقب ثعلبةبن عمروبن عامر ازدی ، بدان جهت که درازگردن بود. (منتهی الارب ).
-
عنقاء
لغتنامه دهخدا
عنقاء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعنق . زن درازگردن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء). رجوع به اعنق شود. || (اِ) سختی و بلا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سختی زمانه . (آنندراج ). داهیة. (اقرب الموارد). || سر پشته . (ناظم الاطباء). ...
-
واژههای مشابه
-
عنقاء مغرب
لغتنامه دهخدا
عنقاء مغرب . [ ع َ ءُ م ُ رِ ] (اِخ ) همان عنقاء است که بصورت توصیف خوانده شود، و عنقاء مُغرب بصورت اضافه نیز خوانده شده است . رجوع به عنقاو اقرب الموارد و منتهی الارب شود. آن را در تداول فارسی عنقای مُغرب گویند. رجوع به عنقای مُغرب شود.- حلّقت ْ به ...
-
عنقاء مغربة
لغتنامه دهخدا
عنقاء مغربة. [ ع َ ءُ م ُ رِ ب َ ] (اِخ ) همان عنقاء و عنقاء مُغرب است . رجوع به عنقا و عنقاء مُغرب شود.
-
واژههای همآوا
-
انغاء
لغتنامه دهخدا
انغاء. [ اِ ] (ع مص ) گفتن سخنی که فهمیده شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). القاء کردن سخن را. (از اقرب الموارد).
-
انقاء
لغتنامه دهخدا
انقاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نقا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || ج ِ نَقا، نَقْو، نِقْو. (از اقرب الموارد). ج ِ نَقْو، نِقو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ج ِ نِقْی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مفردات کلمه...
-
انقاء
لغتنامه دهخدا
انقاء. [ اِ ] (ع مص ) برگزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || فربه شدن شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || با مغزِ استخوان گردیدن . || بزرگ گردانیدن گندم را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) ....
-
انقاع
لغتنامه دهخدا
انقاع . [ اِ ] (ع مص ) پنهان داشتن بدی را. (آنندراج ). انقاع شر؛ پنهان داشتن بدی را و هو استعارة. (از منتهی الارب ). انقاع شر برای کسی ؛ پنهان داشتن بدی را برای وی . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || شتر کشتن به مهمانی از سفرآینده . (از منتهی ا...
-
جستوجو در متن
-
سیرنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) سیمرغ ، عنقاء.
-
عنقائی
لغتنامه دهخدا
عنقائی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عنقاء. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عنقاء شود.