کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عنقا
/'anqā/
معنی
۱. مرغی افسانهای که مظهر عزلت یا نایابی است: ◻︎ برو این دام بر مرغ دگر نه / که عنقا را بلند است آشیانه (حافظ: ۸۵۲).
۲. (موسیقی) سازی زهی با گردن دراز که امروزه از میان رفته است.
۳. (موسیقی) سازی بادی که امروزه از میان رفته است.
۴. سختی؛ بلا.
〈 عنقای مُغرب: [قدیمی] سیمرغ: ◻︎ کس نیاید به عشق بر پیروز / عشقْ عنقای مُغرب است امروز (سنائی۱: ۳۳۴).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سیمرغ
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عنقا
واژگان مترادف و متضاد
سیمرغ
-
عنقا
فرهنگ فارسی معین
(عَ نْ) [ ع . عنقاء ] (اِ.) سیمرغ ، نام مرغی افسانه ای که زال پدر رستم را پرورد. جایگاه این مرغ در کوه البرز است .
-
عنقا
لغتنامه دهخدا
عنقا. [ ع َ ] (اِخ ) همان عنقاء است که در تداول فارسی زبانان همزه ٔ آن مانند سایر الفهای ممدود، به تلفظ درنیاید. سیمرغ . اشترکا. عنقای مغرب . عنقای مغربی . رجوع به عَنْقاء شود : بسان مخلب عنقا پدیدشد ز افق و یا چو ابروی زال از نشیمن عنقا . منوچهری .ا...
-
عنقا
لغتنامه دهخدا
عنقا. [ ع َ ] (ع اِ) نام سازی است که گردنی دراز دارد. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ) : گهی سماع زنی گاه بربط و گه چنگ گهی چغانه و طنبور و شوشک و عنقا. فرخی .مطربانی چو باربد زیباچنگ و بربط چغانه و عنقا. مسعودسعد.به پیروزی و بهروزی نشین می خور به کام دل...
-
عنقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عنقاء] [قدیمی] 'anqā ۱. مرغی افسانهای که مظهر عزلت یا نایابی است: ◻︎ برو این دام بر مرغ دگر نه / که عنقا را بلند است آشیانه (حافظ: ۸۵۲).۲. (موسیقی) سازی زهی با گردن دراز که امروزه از میان رفته است.۳. (موسیقی) سازی بادی که امروزه از ...
-
واژههای مشابه
-
نغمه ٔ عنقا
لغتنامه دهخدا
نغمه ٔ عنقا. [ ن َ م َ / م ِ ی ِ ع َ ] (اِخ ) نام نوایی است از موسیقی . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
عنقا شدن
لغتنامه دهخدا
عنقا شدن . [ ع َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غائب و ناپدید شدن . (آنندراج ) : شاهباز طبع ملا بال هر جا باز کردفکر صائب را علاجی نیست جز عنقا شدن .صائب (از آنندراج ).
-
پور عنقا
لغتنامه دهخدا
پور عنقا. [ رِ ع َ ] (اِخ ) مراد زال پدر رستم است چه گویند او را سیمرغ بزرگ کرد و سیمرغ را عنقا نیز خوانند. (برهان قاطع) : بی یاری زال پور عنقابر خصم ظفر نیافت رستم .
-
خانه ٔ عنقا
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ عنقا. [ ن َ / ن ِ ی ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام نوایی از موسیقی است . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : مساز توشه ٔ راه از ریا که نتوان ساخت نوای خانه ٔ عنقا ز پرده ٔ زنبور.سیف (از فرهنگ رشیدی ).
-
پشه و عَنقا
فرهنگ گنجواژه
خیلی کوچک و خیلی بزرگ.
-
واژههای همآوا
-
انقع
لغتنامه دهخدا
انقع. [ اَ ق َ ] (ع ن تف ) فرونشاننده تر مر تشنگی را. (ناظم الاطباء). تشنگی فرونشاننده تر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تسکین دهنده تر. (یادداشت مؤلف ).- امثال :الرشف انقع ؛ ای اقطع للعطش ، در ترک شتاب زدگی و عجلت گویند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...
-
انقع
لغتنامه دهخدا
انقع. [ اَ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ نَقع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- امثال :انه لشراب بانقع . رجوع به نقع و منتهی الارب شود.