کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنزة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عنزة
معنی
بز , بزغاله , تيماج , پوست بز , ستاره جدي , ادم شهواني , مرد هرزه , فاسق
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عنزة
لغتنامه دهخدا
عنزة. [ ع َ زَ ] (ع اِ) به همان معنی عنز است . (از اقرب الموارد). رجوع به عنز شود.
-
عنزة
لغتنامه دهخدا
عنزة. [ ع َ ن َ زَ ] (اِخ ) ابن اسدبن ربیعةبن نزار. از عدنان . جدی است جاهلی . و از جمله منازل فرزندان وی در عهد جاهلیت «جبال السراة» بود. و آنان صنمی به نام سعیر داشتند. بعد از اسلام در عین التمر از صحرای عراق فرودآمدند، سپس به نواحی خیبر کوچ کردند ...
-
عنزة
لغتنامه دهخدا
عنزة. [ ع َ ن َ زَ ] (ع اِ) نوعی از نیزه چه است میان نیزه و عصا که در بن آهن دارد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شبیه است به عکازة، درازتر از عصا و کوتاهتر از نیزه و آهنی در انتهای آن باشد: جاء یتوکاء علی عنزة؛ یعنی آمد در حالی ک...
-
عنزة
دیکشنری عربی به فارسی
بز , بزغاله , تيماج , پوست بز , ستاره جدي , ادم شهواني , مرد هرزه , فاسق
-
واژههای مشابه
-
عنزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عنزَة] [قدیمی] 'anaze ۱. نیزۀ کوتاه.۲. چوبی بلندتر از عصا که در سر آن آهن نوکتیز باشد و به زمین فرو برود.
-
حربه ٔ عنزة
لغتنامه دهخدا
حربه ٔ عنزة. [ح َ ب َ ی ِ ع َ زَ ] (اِخ ) رجوع به حربه ٔ نجاشی شود.
-
واژههای همآوا
-
انضة
لغتنامه دهخدا
انضة. [ اَ ن ِض ْ ض َ ] (ع اِ) ج ِ نَضَیضة، بارانها. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به نضیضة شود.
-
جستوجو در متن
-
بز
دیکشنری فارسی به عربی
عنزة
-
پوست بز
دیکشنری فارسی به عربی
عنزة
-
ستاره جدی
دیکشنری فارسی به عربی
عنزة
-
ادم شهوانی
دیکشنری فارسی به عربی
عنزة
-
مرد هرزه
دیکشنری فارسی به عربی
عنزة