کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنایت نمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زاکیةالدین عنایت شاه
لغتنامه دهخدا
زاکیةالدین عنایت شاه . [ ی َ تُدْ دی ع ِ ی َ ] (اِخ ) از ملوک اتجه ٔ سوماترا در 1089 هَ . ق . است . (از معجم الانساب و الاسرات الحاکمة فی التاریخ الاسلامی ص 452).
-
عنایت و بزرگواری
فرهنگ گنجواژه
لطف.
-
کرشمه و عنایت
فرهنگ گنجواژه
ناز و اشاره.
-
لطف و عنایت
فرهنگ گنجواژه
کرم.
-
بهره و عنایت
فرهنگ گنجواژه
توجه، سود بردن.
-
لطف و عنایت و بخشندگی
فرهنگ گنجواژه
کرم.
-
را مورد عنایت و توجه قرار داد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَضَنَ …
-
جستوجو در متن
-
نکومحضری
لغتنامه دهخدا
نکومحضری . [ ن ِ م َ ض َ ] (حامص مرکب ) نکومحضر بودن : عنایت نمودن به کار غریب سر فضل و اصل نکومحضری است . ناصرخسرو.تو با هوش و رای از نکومحضران چون همی برنگیری نکومحضری را.ناصرخسرو.
-
عنایة
لغتنامه دهخدا
عنایة. [ ع َ ی َ ] (ع مص ) عنایت . مشغول کردن کار کسی را و بی آرام ساختن و اندوهگین نمودن او. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). عارض شدن امری بر کسی و مشغول داشتن و محزون ساختن وی . (از اقرب الموارد). عِنایة. عُنی . رجوع به عنایة و عنی شود.
-
عنایة
لغتنامه دهخدا
عنایة. [ ع ِ ی َ ] (ع مص ) عنایت . مشغول کردن کار کسی را و بی آرام ساختن و اندوهگین نمودن او. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). عارض شدن امری بر کسی و مشغول داشتن و محزون ساختن وی . (از اقرب الموارد). عَنایة. عُنی . رجوع به عنایة و عنی شود. || رنج ...
-
سایه برفکندن
لغتنامه دهخدا
سایه برفکندن . [ ی َ / ی ِ ب َ ف َ /ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عنایت کردن . تفقد کردن . التفات نمودن : تو همایی و من خسته ٔ بیچاره گداپادشاهی کنم ار سایه بمن برفکنی . سعدی (طیبات ).رجوع به سایه برافکندن شود.
-
پهلو دادن
لغتنامه دهخدا
پهلو دادن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) غنی کردن . سود رساندن . مدد کسی نمودن . (غیاث ). منفعت رسانیدن . (برهان ). امداد و عنایت :در پناه عارضت خط ملک خوبی را گرفت دشمن خود را چرا کس اینقدر پهلو دهد. کلیم .در خراباتست هرکس صاحب دست و دلیست خوش سبوی باده په...
-
مرحمت
لغتنامه دهخدا
مرحمت . [ م َ ح َ م َ ] (از ع ، اِمص ) لطف . رقت . مهربانی . عطوفت . مرحمة. رجوع به مرحمة شود : دلهای ایشان قرار گیرد بر آنچه خدا بدیشان عنایت کرده از مهربانی امیرالمؤمنین نسبت به ایشان و نگاه کردنش به ایشان از روی مرحمت . (تاریخ بیهقی ص 314). ایذای...
-
تفرج کردن
لغتنامه دهخدا
تفرج کردن . [ ت َ ف َرْرُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سیر کردن و گردش نمودن جهت گشادگی خاطر. (ناظم الاطباء). تماشا کردن . سیاحت کردن : ...پسر آلتونتاش خوارزمشاه روزی زمستان ببام برآمد تا تفرج کند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 410).برو اندر جهان تفرج کن پیش ازآن روز...
-
معلوم کردن
لغتنامه دهخدا
معلوم کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شناسانیدن . اطلاع دادن . خبردادن . (ناظم الاطباء) : و چون بازگشت معلوم کردند که خزر مستولی شده اند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 94).خاقانی آن تست به هر موجبی که هست معلوم کن ورا که تو خود زآن کیستی . خاقانی .سعدیا ...