کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عنادی
/'enādi[y]/
معنی
تابع مذهب عنادیه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عنادی
لغتنامه دهخدا
عنادی . [ ع ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عناد. (ناظم الاطباء).
-
عنادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به عناد) [عربی: عنادیّ] [قدیمی] 'enādi[y] تابع مذهب عنادیه.
-
واژههای همآوا
-
انادی
لغتنامه دهخدا
انادی . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش جغتای شهرستان سبزوار با 171 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه و زیره است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
محرفة
لغتنامه دهخدا
محرفة. [ م ُ ح َرْ رِ ف َ ] (ع ص ) تأنیث مُحَرِّف . رجوع به محرف شود. || (در اصطلاح منطق ) قضیه ٔ محرفة، هر قضیه ٔ شرطی که صیغتش به وضع دال بر مصاحبت یا عناد نبود اما مفهوم قضیه اقتضاء مصاحبتی یا عنادی کند. (اساس الاقتباس ص 126).
-
استثنائی
لغتنامه دهخدا
استثنائی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به استثناء. || (اصطلاح منطق ) در علم منطق قسمی از اقسام قیاس باشد که شرح آن بنحو کامل در ذکر معنی لفظ قیاس گفته آید. (کشاف اصطلاحات الفنون ). قیاس استثنائی ...آن بود که نتیجه یا نقیض نتیجه در مقدماتش مذکور بود با...
-
قضیه ٔ منحرفه
لغتنامه دهخدا
قضیه ٔ منحرفه . [ق َ ضی ی َ / ی ِ ی ِ م ُ ح َ رِ ف َ / ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) مصطلح منطقیان چنان است که هر قضیه ٔ حملی راکه سوری مقارن محمولش باشد منحرفه خوانند و هر قضیه ٔ شرطی را که صیغتش به وضع دال بر مصاحبت یا عناد نبود اما مفهوم قضیه اقتضا...
-
قضیة
لغتنامه دهخدا
قضیة. [ ق َ ضی ی َ ] (ع مص ) دارای همه ٔ معانی قَضْی و قضاء است . قضی یقضی قضیاً و قضأاً و قضیةً. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَضْی و قضاء شود. || (اِ) مطلوب و مراد. || حکم وامر. (ناظم الاطباء). فرمان . (منتهی الارب ). || فتوا. || دلیل . ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب النحوی اللغوی الخراسانی . امام کوفیین در نحو و لغت . و ثقة و بادیانت . وی ایرانی و از موالی بنوشیبان است . و چنانکه مرزبانی از مشایخ خویش آورده ، مولد ثعلب به سال 200 هَ .ق . و وفات او سیز...
-
خبر
لغتنامه دهخدا
خبر. [ خ َ ب َ ] (ع اِ) آگاهی . آگهی . اطلاع . وقوف . (از ناظم الاطباء) : خبر شد ورا زآنکه افراسیاب چو کشتی برآمد ابر روی آب . فردوسی .چو اندر نصیبین خبر یافتندهمه جنگ را تیز بشتافتند. فردوسی .چیزها خواستی پنهان چنانکه ... کس خبر نداشت . (تاریخ بیهقی...