کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عناب گون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عناب گون
/'annābgun/
معنی
عنابرنگ؛ بهرنگ عناب؛ سرخرنگ؛ عنابی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عناب گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'annābgun عنابرنگ؛ بهرنگ عناب؛ سرخرنگ؛ عنابی.
-
واژههای مشابه
-
Ziziphus jujuba
عناب رسمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] گونهای عناب به شکل درختچه به ارتفاع حداکثر 8 متر با شاخههای گسترده و سخت و سفت با پوست قهوهای و گوشوارکهای خارمانند و برگهایی به طول 1 تا 4 سانتیمتر و مستطیلیـ تخممرغی یا سرنیزهای پهن و نوکگرد یا تقریباً نوکتیز و دندانهای...
-
Ziziphus spina-christi, Christ's Thorn Jujube
عناب کنار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] درخت یا درختچۀ همیشهسبز یا خزانکننده به ارتفاع 3 تا 8 متر، خاردار با برگهای متناوب تخممرغی یا بیضوی یا مستطیلی یا گاه گرد و صاف یا با دندانۀ هلالی و گلهای سفید در حاشیه به قطر 4 تا 7 میلیمتر و با میوۀ شفت به قطر 1 تا 20 سانتیمت...
-
طبس عناب
لغتنامه دهخدا
طبس عناب . [ طَ ب َ س ِ ع ُن ْ نا ] (اِخ ) رجوع به طبس فردوس ، طبسان و المعرب ص 229 شود.
-
عناب تر
لغتنامه دهخدا
عناب تر. [ ع ُن ْ نا ب ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه ازانگشتان محبوب است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || کنایه از لب معشوق باشد.
-
عناب رنگ
لغتنامه دهخدا
عناب رنگ . [ ع ُن ْ نا رَ ](ص مرکب ) هر چیزی که به رنگ عناب بود. سرخ رنگ . (از ناظم الاطباء). دارای رنگی چون رنگ عناب : چو برزد دلاویز چنگی به چنگ چنین قولی از قند عناب رنگ . نظامی .بخون عزیزان فروبرده چنگ سرانگشتها کرده عناب رنگ .سعدی .
-
عناب وار
لغتنامه دهخدا
عناب وار. [ ع ُن ْ نا ] (ص مرکب ، ق مرکب ) به شکل عناب . مانند عناب . || به رنگ سرخ . به رنگ عناب : بده عناب چون سازی کمند زلف چین بر چین مرا عناب وار از روی خون آلوده چین خیزد.خاقانی .
-
عناب و سپستان
فرهنگ گنجواژه
گیاهان داروئی.
-
واژههای همآوا
-
عنابگون
لغتنامه دهخدا
عنابگون . [ ع ُن ْ نا ] (ص مرکب )هر چیز که به رنگ عناب باشد. سرخ رنگ . (ناظم الاطباء). بگونه و رنگ چون عناب . مجازاً سرخ رنگ : زآن می عنابگون در قدح آبگون ساقی مهتابگون ترکی حورانژاد. منوچهری .دگر سبزی نروید بر لب جوی که آب چشمها عناب گون است .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
عنابگون
لغتنامه دهخدا
عنابگون . [ ع ُن ْ نا ] (ص مرکب )هر چیز که به رنگ عناب باشد. سرخ رنگ . (ناظم الاطباء). بگونه و رنگ چون عناب . مجازاً سرخ رنگ : زآن می عنابگون در قدح آبگون ساقی مهتابگون ترکی حورانژاد. منوچهری .دگر سبزی نروید بر لب جوی که آب چشمها عناب گون است .سعدی .
-
گون
لغتنامه دهخدا
گون . (اِ) رنگ و لون ، چه گلگون ، گلرنگ را گویند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : سموم خشمش اگر برفتد به کشور روم نسیم لطفش اگر بگذرد به کشور زنگ ز ساج باز ندانند رومیان را گون ز عاج باز ندانند زنگیان را رنگ . فرخی .بستد از یا...
-
آبگون
لغتنامه دهخدا
آبگون . (ص مرکب ) برنگ آب . آبی . کبود. ازرق : ببارید و زهم بگسست و گردان گشت بر گردون [ ابر ]چو پیلان پراکنده میان آبگون صحرا. فرخی .الا تا که روشن ستاره ست هر شب بر این آبگون روی چرخ کیانی . فرخی .زآن می عناب گون در قدح آبگون ساقی مهتاب گون ترکی حو...