کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنابة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عنابة
لغتنامه دهخدا
عنابة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) آبی است در بلاد کلاب در همواریهای غَوْط و رُمة. بین آن و فید شصت میل فاصله است . و گویند آن بین توز و سمیراء قرار دارد و علی بن حسین زین العابدین (ع ) در آنجا سکونت می کرد. (از معجم البلدان ).
-
عنابة
لغتنامه دهخدا
عنابة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) جایگاهی است در سه میلی حسینیه از راه مکه . در اینجا برکه ای است ازآن ِ ام جعفر که در سه میل پس از قباب ، در مقابل سمیراء و پس از توز واقع شده . آب آن شور و غلیظ است . و گویند که عنابة، کوه کوچک یا صخره ٔ بزرگی (قارة) است در ...
-
عنابة
لغتنامه دهخدا
عنابة. [ ع ُن ْ نا ب َ ] (ع اِ) یک دانه عناب . یکی عناب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عناب شود. || بار پیلو. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
انابت
واژگان مترادف و متضاد
انابه، پشیمانی، توبه
-
انابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انابة] 'enābat ۱. (تصوف) رجوع از غفلت به ذکر. Δ گفتهاند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی.۲. (تصوف) فرار از خلق به سوی حق.۳. [قدیمی] بازگشتن به سوی خدا؛ توبه کردن؛ دست برداشتن از گناه؛ توبه.
-
انابت
فرهنگ فارسی معین
(اِ بَ) [ ع . انابة ] 1 - (مص ل .) برگشتن از گناه ، توبه کردن . 2 - (اِمص .) توبه ، پشیمانی .
-
انابت
لغتنامه دهخدا
انابت . [ اَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش بردسکن شهرستان کاشمر با 683 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن پنبه ، زیره و گاورس است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
انابت
لغتنامه دهخدا
انابت . [ اِ ب َ ] (از ع ، مص ) به خدای تعالی بازگشتن . (منتهی الارب ). بازگشتن بسوی خدا. (از ناظم الاطباء). بازگردیدن بسوی خداو بازگشتن از کارهای بد. توبه کردن و دعا خواستن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بازگشتن . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). ||...
-
انابة
لغتنامه دهخدا
انابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) قائم مقام گردانیدن کسی را. (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). قائم مقام کسی گردانیدن . (آنندراج ). گویند انبته عنه انابةً؛ یعنی قائم مقام او گردانیدم او را. (از منتهی الارب ). و رجوع به انابت شود.
-
جستوجو در متن
-
عناب
لغتنامه دهخدا
عناب . [ ع ُ ] (اِخ ) کوهی است به راه مکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کوه دایره شکل و بسیار مرتفعی است که چیزی در آنجا نمی روید. و گویند، کوهی است در طریق مکه . و گویند، طریق مدینه است از فَید. و نیز گویند، کوهی است سیاه رنگ ازآن ِ کع...
-
پیلو
لغتنامه دهخدا
پیلو. (اِ) اراک . چوبی که بدان مسواک کنند و عربان اراک خوانند. (برهان ). چوب دندان شوی . درختی است که بچوب آن مسواک کنند و آنرااراک گویند. (منتهی الارب ): عرمض ، عرماض ؛ درخت خرد کنار و پیلو. (منتهی الارب ). || بار درخت اراک را نیز گفته اند. (برهان )...
-
عناب
لغتنامه دهخدا
عناب . [ ع ُن ْ نا ] (ع اِ) سنجد جیلان . (منتهی الارب ). میوه ای است شبیه به سنجد و در منضجات ومسهلات به کار برند. خوردن آن خون را صاف کند. (برهان قاطع). ثمر درختی است معروف ، قریب به درخت کنار و زیتون در بلندی ، و برگ آن اندک ضخیم تر و طولانی تر از ...