کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عَمًى
فرهنگ واژگان قرآن
کوري - پوشيده ونامفهوم (در عبارت "وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى ")
-
عُمْيِ
فرهنگ واژگان قرآن
کوران ( جمع أعمي)
-
عَمِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
کور شود
-
واژههای همآوا
-
امی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیسواد، درسناخوانده ۲. مادری ≠ باسواد، تحصیلکرده
-
امی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به امّ) [عربی: امّیّ] [قدیمی] 'ommi ۱. مادری.۲. [مجاز] کسی که درس نخوانده و خواندن و نوشتن را یاد نگرفته باشد؛ بیسواد.
-
امی
فرهنگ فارسی معین
(اُ مّ) [ ع . ] (ص نسب .) بی سواد.
-
آمی
لغتنامه دهخدا
آمی . (یونانی ، اِ) آمیوس . زنیان . نانخواه . نانخه . نانوخیه . نَغن . نَغن خلان . نغن خوالان . جوانی . کمون ملوکی .
-
امی
لغتنامه دهخدا
امی . [ اُم ْ می ] (ع ص ) منسوب به ام . مادری . بطنی : اخ امی ؛ برادر مادری . اخت امی ؛ خواهر مادری . (از یادداشت مؤلف ). || کسی که بر اصل خلقت خود بود و کتابت و حساب نیاموخته باشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسی که پدرش در ایام طفلی او بمیرد...
-
آمی
واژهنامه آزاد
مال ما ، متعلق به ما
-
جستوجو در متن
-
عَمِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
کوردل (عمين جمع عمي صفتي است مشبه از ماده عمي ، يعمي فرق عمي با اعمي اين است عمي تنها کسي را ميگويند که بصيرت نداشته باشد ، و اعمي به کسي اطلاق ميشود که چشم نداشته باشد )
-
عما
لغتنامه دهخدا
عما. [ ع َ ] (ع اِمص ) طول و بلندی و درازی . عَمی ̍. این صورت ضبط لسان العرب است و در دیگر کتب لغت ، عمی آمده است . رجوع به عَمی ̍ شود.
-
عم
لغتنامه دهخدا
عم . [ ع َ مِن ْ ] (ع ص ) عَمی . کور و نابینا. رجوع به عَمی شود.
-
عمین
لغتنامه دهخدا
عمین . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عمی . کوردلان . رجوع به عَمی شود.