کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عمیق
/'amiq/
معنی
۱. دارای عمق؛ دراز و دورتک؛ ژرف؛ گود.
۲. [مجاز] دارای دقت و تلاش ذهنی؛ دارای معانی بلند.
۳. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن فاعلن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ژرف، عمقدار، گود
۲. تام، کامل
برابر فارسی
ژرف، گود
دیکشنری
acute, deep, fathomless, recondite
-
جستوجوی دقیق
-
عمیق
واژگان مترادف و متضاد
۱. ژرف، عمقدار، گود ۲. تام، کامل
-
عمیق
فرهنگ واژههای سره
ژرف، گود
-
عمیق
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (ص .) ژرف ، گود.
-
عمیق
لغتنامه دهخدا
عمیق . [ ع َ ] (ع ص ) دورتک یا دراز. (منتهی الارب ). دورتک و دراز. (ناظم الاطباء). دورتک و ژرف یا دراز. (از آنندراج ). ژرف ، بمعنی دور و دراز نیز آمده . (غیاث اللغات ).دارای عمق . (از اقرب الموارد). مغاک . (دهار). دورفرود. گود. فرورفته . دوراندر. قعی...
-
عمیق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'amiq ۱. دارای عمق؛ دراز و دورتک؛ ژرف؛ گود.۲. [مجاز] دارای دقت و تلاش ذهنی؛ دارای معانی بلند.۳. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن فاعلن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن.
-
عمیق
دیکشنری فارسی به عربی
عمق , عميق
-
عمیق
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: gawd طاری: gawd طامه ای: gavd طرقی: amiq کشه ای: amiq نطنزی: gawd
-
واژههای مشابه
-
عميق
دیکشنری عربی به فارسی
مطلبي را رساندن , معني دادن , گفتن , محرم ساختن , صميمي , محرم , خودماني , عميق , ژرف
-
عَمِيقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
عميق - ژرف
-
deep overbit
روبَست عمیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ← بیشبَست
-
عميق جدا
دیکشنری عربی به فارسی
ژرف , گردابي , ناپيمودني
-
بسیار عمیق
دیکشنری فارسی به عربی
هاوية
-
گودال عمیق
دیکشنری فارسی به عربی
هبوط
-
تاریکی عمیق
دیکشنری فارسی به عربی
منتصف الليل