کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عموی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عموی
لغتنامه دهخدا
عموی . [ ع َ م َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به عَم ّ. رجوع به عم ّ شود. ج ، عمویون . (از ناظم الاطباء). || منسوب به عمی و عم یعنی کوری . (از منتهی الارب ). رجوع به عَم شود.
-
واژههای همآوا
-
اموی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اُمَیَّة) [عربی: امویّ] 'omavi مربوط به بنیامیه.
-
آموی
لغتنامه دهخدا
آموی . (اِخ ) آمو. آمویه . آمون . آمل . نام دشتی فراخ و ریگی بماوراءالنهر به ساحل جیحون : ریگ آموی و درشتی های اوزیرپایم پرنیان آید همی . رودکی .عنانش گرفتند و برتافتندسوی ریگ آموی بشتافتند. فردوسی .فروتر که از دشت آموی و زم همیدون به ختلان درآید بهم...
-
اموی
لغتنامه دهخدا
اموی . [ اَ م َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به اَمة (کنیزک ). (ناظم الاطباء) (از انساب سمعانی ) (از اقرب الموارد).
-
اموی
لغتنامه دهخدا
اموی . [ اَ/اُ م َ وی ی ] (ع ص ) منسوب به اُمَیّة. (ناظم الاطباء) (از انساب سمعانی ). || یک تن از خاندان امویان (بنی امیه ): و دیگر اموی بود که پس از یوسف توفیق رفیق وی شده دست از خدمت مخلوق بکشید و محراب و نماز و قرآن اختیار کرد و بر این بمانده است ...
-
جستوجو در متن
-
عَمِّکَ
فرهنگ واژگان قرآن
عموي تو
-
Dutch uncle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عموی هلندی، کسی که به سختی دیگری را ملامت کند
-
kissing cousin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پسر عموی بوسیدن
-
خان عمو
لهجه و گویش تهرانی
عموی بزرگتر یا محترم
-
عمویون
لغتنامه دهخدا
عمویون . [ ع َم َ وی یو ] (ع ص ، اِ) ج ِ عموی . رجوع به عموی شود.
-
ءَازَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
نام عموي حضرت ابراهيم (عليه وعلي نبينا السلام)
-
آراستی
واژهنامه آزاد
نام عموی زرتشت.شاید از «ارز» اوستایی بمعنی پاک گرفته شده باشد.
-
cousin-german
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پسر عموی آلمانی، عمو زاده، دوست صمیمی، عمه زاده