کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمهوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمهوج
لغتنامه دهخدا
عمهوج . [ ع ُ ] (ع ص ) دراز. (منتهی الارب ). طویل . (اقرب الموارد). || پر از گوشت و پیه . (منتهی الارب ). مملو از گوشت و پیه . (از اقرب الموارد). || شیر دفزک . شیر غلیظشده . || مرد فیرنده و متکبر. || تیزرو. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
امهوج
لغتنامه دهخدا
امهوج . [ اُ ] (ع ص ) امهج . رجوع به امهج شود.
-
جستوجو در متن
-
عماهیج
لغتنامه دهخدا
عماهیج . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عُماهج . رجوع به عماهج شود. || ج ِ عُمهوج . رجوع به عمهوج شود.
-
عماهج
لغتنامه دهخدا
عماهج . [ ع ُ هَِ ] (ع ص ) شیر دفزک . (منتهی الارب ). شیر دفزک و سطبرشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شیر غلیظشتر. و یا شیرهای جامد و بسته شده ، و یا شیر خوشبوی در ابتدای تغییر و دگرگونی . و یا شیری که نگاه داشته شود تا طعم و مزه ای غیر ترش بگ...
-
دراز
لغتنامه دهخدا
دراز. [ دَ / دِ ] (ص ) طویل . مقابل کوتاه . طولانی . نقیض کوتاه . (برهان ). مستطیل . مستطیله . طویله . مقابل قصیر. طویل و آن یا طولی است عمودی ، چنانکه از بالائی بدان بینند، چون : گیسوانی ،دستی ، ریشی دراز یا مقابل پست و آن طولی باشد عمودی ، چون از ز...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به این معنی به یای معروف است نه مجهول ، و این ترجمه ٔ لبن است و استادان شعر این دو را با هم ق...