کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمل قرطاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عمل نامه
لغتنامه دهخدا
عمل نامه . [ ع َ م َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ اعمال . (آنندراج ). شهادت نامه . (ناظم الاطباء). کارنامه . نامه ٔ عمل : نعوذ باﷲ اگر روز حشر طی نکندشفاعت تو عمل نامه ٔ اناث و ذکور. عرفی (از آنندراج ).|| اجاره نامه . || حکم . (ناظم الاطباء).
-
عمل یافته
لغتنامه دهخدا
عمل یافته . [ ع َ م َ ت َ/ ت ِ ] (ن مف مرکب ) درست شده . پرورده شده : بیا ساقی آن زیبق تافته به شنگرف کاری عمل یافته .نظامی .
-
نامه ٔ عمل
لغتنامه دهخدا
نامه ٔ عمل . [ م َ / م ِ ی ِ ع َ م َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نامه ٔ اعمال : ملک از بهرنامه ٔ عملت خویشتن وقف کرده بر تهلیل . انوری .رجوع به نامه ٔ اعمال شود.
-
بی عمل
لغتنامه دهخدا
بی عمل . [ ع َ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عمل ) بی کردار. که به گفتار خود عمل نکند. که کردار نداشته باشد. بی فعل : عالم بی عمل درخت بی بر. (گلستان ). یکی را گفتند عالم بی عمل به چه ماند گفت به زنبور بی عسل . (گلستان باب هشتم ).نه من ز بی عملی در جهان ...
-
حسن عمل
لغتنامه دهخدا
حسن عمل . [ ح ُ ن ِ ع َم َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نیکوکاری : جزای حسن عمل بین که روزگار هنوزخراب می نکند بارگاه کسری را.؟
-
خوش عمل
لغتنامه دهخدا
خوش عمل . [ خوَش ْ / خُش ْ ع َ م َ ] (ص مرکب ) آنکه عمل نکو دارد. خوب عمل . با عمل خوب . با عمل خوش . خوش کردار. خوش رفتار.
-
عمل وحشي
دیکشنری عربی به فارسی
سبعيت , بيرحمي , قساوت
-
عمل رتيب
دیکشنری عربی به فارسی
کارهاي عادي و روزمره , کار مشکل , کارسخت وطاقت فرسا
-
عمل بلع
دیکشنری فارسی به عربی
جرعة
-
شدت عمل
دیکشنری فارسی به عربی
تکبر
-
عمل خزیدن
دیکشنری فارسی به عربی
زحف
-
عمل کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
رافعة
-
عمل شکافتن
دیکشنری فارسی به عربی
شق
-
عمل سوء
دیکشنری فارسی به عربی
سوء التصرف
-
عمل پاییدن
دیکشنری فارسی به عربی
مراقبة