کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمل شمسی و قمری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمل شمسی و قمری
لغتنامه دهخدا
عمل شمسی و قمری . [ ع َ م َ ل ِ ش َ ی ُ ق َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به اصطلاح مهوسان ، طلا و نقره ساختن . (آنندراج ) : روز و شبی را که کیمیاگر ایجاد به عمل شمسی و قمری خزینه ٔ فیض سازد. (نعمتخان عالی ، از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
عَمِلَ
فرهنگ واژگان قرآن
انجام داد
-
عمل جراحی
فرهنگ واژههای سره
کَرنت
-
عمل کردن
فرهنگ واژههای سره
کَرنت
-
translation operation
عمل انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرایند جابهجایی بدون چرخش
-
symmetry operation
عمل تقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عملی هندسی که بخشی از ساختار بلوری را بازتولید میکند
-
binary operation
عمل دوتایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] قاعدهای برای ترکیب دو عضو یک مجموعه که حاصل این ترکیب، عضوی از آن مجموعه باشد
-
عمل دادن
فرهنگ فارسی معین
(عَ مَ. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) والی گردانیدن ، ولایت دادن .
-
عمل فرمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) شغل دادن .
-
عمل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) والی ، حاکم ، تحصیل دار مالیات .
-
عمل ساختن
لغتنامه دهخدا
عمل ساختن . [ ع َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) بوجود آوردن . ایجاد کردن : صورت ما را که عمل ساختندقسمت روزی به ازل ساختند.نظامی .
-
عمل گیسو
لغتنامه دهخدا
عمل گیسو. [ ع َ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوائی است از موسیقی که به هندی دهناسری گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
عمل یافتن
لغتنامه دهخدا
عمل یافتن . [ ع َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) انجام گرفتن . به مرحله درآمدن . بار آمدن . پرورده شدن . درست شدن . رجوع به عمل یافته شود.
-
عمل آورنده
لغتنامه دهخدا
عمل آورنده . [ ع َ م َ وَ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) سازنده .- به عمل آورنده ؛ مهیاکننده . سازنده .