کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمق کانون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قولا ج (واحد عمق پیمایی دریایی) اندازه گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
قامة
-
قسمت کم عمق رودخانه ای که جهت عبورحیوانات وانسان مناسب باشد
دیکشنری فارسی به عربی
معبر
-
جستوجو در متن
-
focal depth
ژرفای کانون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] فاصلۀ قائم کانون زمینلرزه از سطح زمین متـ . عمق کانون
-
مخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. دماغ، مغز، نخاع ۲. سر، کله ۳. فکر، دها، شعور، عقل ۴. نابغه، ژنی، پراستعداد ۵. بید ۶. دهنه، لگام ۷. مرکز، کانون ۸. چکیده، عصاره ۹. خلاصه، لب ۱۰. اصل، بن ۱۱. عمق، ته ۱۲. نخل ۱۳. لجام، لگام
-
مقعر
لغتنامه دهخدا
مقعر. [ م ُ ق َع ْ ع َ ] (ع ص ) قدح مقعر؛ کاسه ٔ مغاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قعب مقعر؛ کاسه ٔ گود. (از اقرب الموارد). || جای عمیق و جای مغاک . (غیاث ) (آنندراج ). مغاک دار و عمیق و عمق دار. (ناظم الاطباء). گود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :...
-
زمین
لغتنامه دهخدا
زمین . [ زَ ] (اِخ ) سیاره ای که ما در آن منزل داریم واز آن نشو و نما می کنیم ... در مدت 24 ساعت یکدفعه بر دور خود می گردد و در مدت 365 روز و شش ساعت و چند دقیقه بر دور شمس گردش می کند و بی نهایت کوچکتر است از شمس . و تقسیم می کنند سطح زمین را بواسطه...
-
بافت
لغتنامه دهخدا
بافت . (اِ) نسج . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). عضوی در بدن حیوان یا نبات که موظف به انجام دادن قسمتی از اعمال حیاتی موجود است . بافت از سلولهای مشابهی که از حیث ساختمان و دارا بودن وظایف با یکدیگر مشابه میباشند بوجود می آید،به مجموع سلول هائی که برای ا...
-
پنجاب
لغتنامه دهخدا
پنجاب . [ پ َ ] (اِخ ) سرزمین پنج رود میان رود سند (از غرب ) و جمنا (از شرق ) و پنج رود به نامهای جهلم ، جناب ، راوی ، بئاس ، ساتلج آن را مشروب می سازد.دشتی است آبرُفتی و هموار. نام یکی از ایالات شمال غربی هندوستان و جنوب شرقی ایران است و با گنگ ناحی...
-
اسکاتلند
لغتنامه دهخدا
اسکاتلند. [ اِ ل َ ] (اِخ ) یکی از قطعات سه گانه ای که مملکت بریتانیا را تشکیل میدهد و عنوان «دولت متحده » شامل آن نیز میشود.اسکاتلند عبارت است از قسمت شمالی جزیره ٔ موسوم به بریتانیای کبیر و در قسمت شمال انگلستان واقع است .موقع، حدود، و مساحت : اسکا...