کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عمره
/'omre/
معنی
نوعی حج که اعمال آن کمتر از حج تمتع یا حج اکبر و عبارت از احرام، طواف، و سعی بین صفا و مروه است؛ حج اصغر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمره
فرهنگ فارسی معین
(عُ مْ رِ) [ ع . عمرة ] (اِ.) از اقسام حج که اعمال آن کمتر از حج تمتع می باشد.
-
عمره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عمرَة] (فقه) 'omre نوعی حج که اعمال آن کمتر از حج تمتع یا حج اکبر و عبارت از احرام، طواف، و سعی بین صفا و مروه است؛ حج اصغر.
-
واژههای مشابه
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت افعی . از راویان حدیث بود و از ام سلمة روایت کرد. و عمار ذهبی از او روایت کرده است . (از تاج العروس ).
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت حارث خزاعیة. از راویان حدیث از پیغمبر اسلام (ص ). و برادرزاده اش محمدبن حارث از او روایت کرده است . رجوع به الاستیعاب و اعلام النساء شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت حزم انصاریة. از راویان حدیث ازپیغمبر اکرم (ص ). و جابربن عبداﷲ از وی روایت کرده است . رجوع به الاستیعاب ، الاصابة و اعلام النساء شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت رواحة. از شعرای عرب بود. و او را با نعمان بن بشیر انصاری حکایتی است که در عهد یزیدبن معاویة روی داده است . رجوع به الاغانی ، الاستیعاب و اعلام النساء شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت زیدبن عبیده ٔ کلابیة. از همسران مطلقه ٔ پیغمبر اکرم (ص ) بود. رجوع به سیره ٔ ابن هشام ، الاصابة و اعلام النساء و العقد الفرید شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت صامت . از زنان فاضل و سخنور عهد خویش بود. و او را با حسان بن ثابت حکایتی است که در اغانی آمده است . رجوع به الاغانی و اعلام النساء شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت طبیخ . از راویان حدیث از علی بن ابی طالب (ع ) بوده است . رجوع به طبقات ابن سعد و اعلام النساء شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت عبدالرحمان بن سعدبن زراةبن عدس انصاریة. از بنی نجّار. از زنان فقیه در قرن اول هجری بود که بسال 21 هَ .ق . تولد یافت و در 98 هَ .ق . درگذشت . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 169 و الاعلام زرکلی ج 2 ص 727). رجوع به اعلام النساء،...
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت علقمه ٔ حارثیة. از زنان شجاع و دلیر بود که در غزوه ٔ احد با همسرش که از بنی عبدالدار بود شرکت کرد. رجوع به سیره ٔ ابن هشام ، الاغانی و اعلام النساء شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت نعمان بن بشر انصاریة. وی همسر مختار ثقفی و از زنان ادیب و شاعر بود. و بسال 67 هَ .ق . به امر مصعب بن زبیردر بین راه کوفه و حیرة بقتل رسید. (از الاعلام زرکلی ). رجوع به تاریخ طبری ، الاغانی و اعلام النساء شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) آنچه بر سر نهند از عمامه و کلاه و جز آن . || مهره ای که بدان میان سلک مروارید فصل کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- ابوعمرة ؛ کنیه است برای افلاس و گرسنگی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) یک دانه عَمر. یک درخت دراز. رجوع به عَمر شود.