کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمده فروش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بادبان عمده دگل جلو کشتی
دیکشنری فارسی به عربی
شراع امامي
-
وابسته به پایتخت یا شهر عمده
دیکشنری فارسی به عربی
حضري
-
ناهار(یعنی غذای عمده روز که بعضی اشخاص هنگام ظهر و بعضی شب می خورند)
دیکشنری فارسی به عربی
عشاء
-
واژههای همآوا
-
عمدهفروش
واژگان مترادف و متضاد
کلیفروش ≠ جرئیفروش
-
جستوجو در متن
-
کلی فروش
لغتنامه دهخدا
کلی فروش . [ ک ُل ْ لی ف ُ ] (نف مرکب ) آنکه کالاهای بازرگانی را به صورت عمده فروشد. عمده فروش . آنکه اجناس مختلف را به صورت کلی فروشد. مقابل جزئی فروش .
-
بنکدار
واژهنامه آزاد
عمده فروش
-
wholesaler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمده فروش، بنکدار
-
بُنَکدار
لهجه و گویش تهرانی
عمده فروش دست دوم
-
طرازدار
لهجه و گویش تهرانی
عمده فروش(گوشت)
-
جزئی فروش
لغتنامه دهخدا
جزئی فروش . [ ج ُ ف ُ ] (نف مرکب ) مقابل عمده فروش . آنکه کالا را بقسمتهای کوچک برای مصرف میفروشد، و بطور مستقیم با مصرف کنندگان ارتباط دارد. مقابل عمده فروش که کالا را بمقدار فراوان به جزئی فروشان میفروشد.
-
سَقَط فروشی
لهجه و گویش تهرانی
عطاری عمده فروش ، خوار و بار فروشی.
-
بنکدار
فرهنگ فارسی معین
(بُ نَ) (ص فا.) عمده فروش ، کسی که جنس را به طور عمده می فروشد.
-
بازرگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹بازارگان› bāzargān آنکه کالا را بهصورت عمده خرید و فروش میکند؛ تاجر؛ سوداگر.
-
کلی فروشی
لغتنامه دهخدا
کلی فروشی . [ ک ُل ْ لی ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل کلی فروش . عمده فروشی . و رجوع به کلی فروش شود.