کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمامة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) (بنت ابی العاص ) دختر ابی العاص بن الربیعبن عبدالعزی بن عبدشمس بن عبد مناف العبشمیه بود. و از زینب دختر رسول اکرم روایت کنند که رسول اکرم را به وی محبتی وافر بوده است . علی بن ابی طالب (ع ) پس از درگذشت فاطمه با امامه ازدواج ...
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) (بنت عبدالمطلب ) دختر ربیعةبن حارث بن عبدالمطلب ) از زنان معاصر پیغمبر اسلام (ص ) بود که بجد پدرش یعنی عبدالمطلب نسبت داده شده . (از الاصابة، ج 8 ص 15).
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) (ربذیه ) از زنان شاعر عرب و معاصر پیغمبر اکرم (ص ) بوده است . صاحب الاصابة از زیادات سیرة ابن هشام دو بیت زیر را از او نقل کرده که در قضیه ٔ قتل ابوعفک سروده بوده است . و ابوعفک (مذکور در شعر) منافقی بود که پس از اظهار نفاق ب...
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) دختر حمزةبن عبدالمطلب بود. صاحب الاصابة از کتاب المحبر ابوجعفربن حبیب نویسد: هنگامی که رسول اکرم از عمره ٔ قضا برمیگشت ، امامه پیش آمد و از گور پدرش پرسیدن گرفت . چون این خبر به حسان بن ثابت رسید ابیات زیر را سرود:تسائل عن قر...
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) دختر خزرج . از زنان شاعر عرب بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1032).
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) دختر ذی الاصبع. از زنان شاعر عرب بوده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1032).
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) دختر قرطبن خنسأبن عبیدبن عدی بن غنم بن کعب بن سلمه ٔ انصاری . همسر یزیدبن قبطی . از زنان معاصر پیغمبر اکرم (ص ) بود که اسلام آورد و بیعت کرد. (از الاصابة ج 8 ص 15).
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) دخترمخرب بن زیدبن ثعلبةبن عبیدبن عدی بن غنم بن کعب بن سلمه . از زنان معاصر پیغمبر اکرم (ص ) بود که اسلام آورد و بیعت کرد. (از الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 15).
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) زن جریربن عطیه ٔ خطفی شاعر معروف عرب بوده است . (از البیان و التبیین ج 2 ص 169 و 170).
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (ع اِ) اسم برای سیصد شتر. (از متن اللغة).
-
جستوجو در متن
-
turban
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تورانی، عمامه، دستار، کلاه عمامه مانند
-
عمایم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عمائم، جمعِ عِمامَة] [قدیمی] 'amāyem = عمامه
-
کله پیچ
لهجه و گویش تهرانی
عمامه
-
مندیل
واژهنامه آزاد
عمامه
-
عمام
لغتنامه دهخدا
عمام . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عِمامة. رجوع به عمامة شود.